زمستان شد ...
سال پیر و ما پیرتر ...
حنای خزان رنگ باخت و غبار سپید بر محاسن عالم نشست ...
نفسش هم زم حریر شد و دیارمان منجمد گشت و این چنین همه در خواب فرو رفتیم ...
باشد بیدار شویم و نظاره گر قدم سبز بهار باشیم ...
حتی کمی قبل از پایان ...