محمد لهاک
محمد لهاک
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

خانه روشنان

این داستان کوتاه، از فرازهای داستان‌نویسی هوشنگ گلشیری و نیز ادبیات داستانی معاصر است و یکی از بدیع‌ترین آثار داستانی ما در کاربست روایت و زبان به حساب می‌آید.

"خانه روشنان" اثر متفاوتی‌ست و احتمالا تجربی‌ترین داستان کوتاه گلشیری. مسئله‌ی زبان، ‌روایت بدیع و حضور غیرمعمول اشیا در متن، "خانه روشنان" را به داستانی با ساختاری ساده‌نشدنی، ‌بدعت‌گرایانه و مدرن بدل کرده است.

ما در نخستین سطر قصه با داستانی یکسر متفاوت روبه‌رو می‌شویم: "از وقفه‌ای که در چرخش کلید پیش آمد فهمیدیم خودش است. این را بعد جاکلیدی و در بارها برای‌مان گفته‌اند"(ص111).

حضور غیر معمول اشیا و مساله‌ی روایت در همین جملات نخست برجسته می‌شوند. اشیا در "خانه روشنان" صرفا اجسامی با ابعاد فیزیکی و ماهیتی خنثی -که معمولا در قصه‌ها به نمایش در می‌آیند- نیستند.

ما در این داستان با توصیف شی‌ء یا برخورد تک‌سویه‌ی زبان با آن روبه‌رو نیستیم؛ اشیا در این داستان به زبان آمده‌اند و به تعبیر بهتر "وجود دارند"، چرا که از نگاهی قائم‌به‌ذات و وجودشناسانه به نگارش درآمده‌اند. با این‌که در آثار غربی -خصوصا رمان نویی‌ها- تجربه‌های بسیاری در به‌کارگیری هنجارشکنانه‌ی اشیا صورت گرفته است (برای نمونه می‌توانید به "در هزار تو" و "جام شکسته" اثر رب گری یه رجوع کنید)، اما گلشیری در این کار توانسته فرمی مستقل از فرم‌های تجربه شده و متناسب با ساختار قصه‌اش خلق کند.

گلشیری این فرم تجربی را در کلیت اثر و خصوصا روایت قصه نیز تسری بخشیده است. مسئله روایت در "خانه روشنان" آشکارا از دایره‌ روایت‌های شناخته‌شده‌ی داستان‌نویسی کلاسیک فراتر می‌رود. "خانه روشنان" به صورت اول‌شخص روایت می‌شود و با این‌که با ضمیر جمع ادامه پیدا می‌کند، اما می‌توان گفت جمع و مفرد بودن آن، در ساختمان روایی قصه تاثیری ندارد و می‌توان ذیل روایت اول‌شخص مفرد آن را بررسی کرد. مسئله‌ای که قالب روایی اثر را به فرمی نو در میان فرم‌های تجربه‌شده بدل کرده است، راوی یا راویان قصه و منظرگاه غیرمعمول آن‌هاست. روایت در "خانه روشنان" به گونه‌ای‌ست که انسان -تنها- موضوع روایت قرار می‌گیرد و نقش راوی را چیزی غیر از انسان به عهده گرفته است. البته چنین تجربه‌هایی پیش‌تر نیز در ادبیات غرب صورت گرفته است، که برای نمونه می‌توان از "مدراتو کانتابیله" دوراس (بخش آخر رمان) نام برد. اما همان‌طور که گفته شد "خانه روشنان" احتمالا تجربی‌ترین داستان کوتاه معاصر در حوزه‌ی روایت است. این روایت می‌تواند از زبان اشیا، ‌نورهای سیاه (به گفته صالح حسینی/ پویا رئوفی) و حتی خود زبان نقل شده باشد، ‌هرچند در این میان قول دوم منطقی‌تر از دیگر موارد به نظر می‌رسد.

زبان "خانه روشنان" در طول داستان و متناسب با ساختار قصه شکل می‌گیرد؛ اما باید توجه داشت که گلشیری در کلیت آثار خود نیز چنین زبانی را به خدمت گرفته و به همین دلیل با وجود بدیع بودن "خانه روشنان" نسبت به دیگر آثارش زبان این داستان معمولی جلوه می‌کند. اگر زبان این اثر را بررسی کنیم، درمی‌یابیم که گلشیری در اغلب آثار خود، از یک یا دو خصیصه‌ی آن بهره گرفته است؛ زبانی که از حیث ساختمان جمله مختصات نثر کلاسیک را دارد، همراه با جابه‌جانویسی و ایقاع. گلشیری همان‌طور که پیش‌تر نیز گفته شد، ساختمان متداول جملات را بر هم می‌زند، فاعل یا قید را به آخر جمله انتقال می‌دهد، کلام را می‌رقصاند و به آهنگ جملات توجه زیادی نشان می‌دهد. "دیروقت بود و تاریک بودیم ما. باریکه نوری پایین پرده را روشن کرده بود. ندیده‌ایم ما. پرده حتی اگر هیچ نوری از چراغ‌ها نریزد و بیرون هم تاریک تاریک باشد همین را می‌گوید. در تاریکی نمی‌بینیم ما که کی روشن است و کی تاریک تاریک. تاریک بوده است حتما، ‌مثل ما که ساکت و تاریک سر جای‌مان بودیم و حتی پچپچه نمی‌کردیم. تاریک که باشد با پهلودستی‌هامان حرفی نداریم که بزنیم"(ص111).

همچنین زبان در "خانه روشنان" به مثابه‌ی انگاره (pattern) عوامل قصه از جمله طرح و توطئه، ‌زمینه، ‌فضا، لحن و روایت عمل کرده و مجموع این عوامل به تناسب یکدیگر اثر را شکل داده‌اند. نیز در بخش اعظمی از این اثر، زبان محل وقوع وقایع قصه است، ‌تا جایی که می‌توان از تعبیر "خانه زبان" به جای "خانه روشنان" استفاده کرد. در مجموع می‌توان گفت که گلشیری در این اثر کارکردهای متعددی از زبان گرفته و در عین حال مقتضیات قصه‌اش را به‌درستی تشخیص داده و به‌خوبی بر مساله‌ی زبان تمرکز کرده است.

یکی از دلایلی که مسئله‌ زبان را در این اثر پررنگ می‌کند، بی‌زمانی آن است. سیر وقایع در این قصه بر اساس توالی و ترتیب و یا نظم تقویمی صورت نمی‌گیرد. حتا نمی‌توان سیر وقایع را منطبق بر نظم کیهانی، ‌بدون ترتیب زمانی و یا بر مبنای منطق غیر خطی روایت دانست، هرچند اگر مجبور به انتخاب یکی از این دو گزینه باشیم، وضعیت دوم منطقی‌تر به نظر می‌رسد. اما آن‌چه در این موقعیت پر اهمیت جلوه می‌کند لحظه/ لحظه‌های داستانی‌ست. ما در "خانه روشنان" با "آن" (instant) و آنیت زبان روبه‌رو هستیم. لحظاتی که به خودی خود از گذشته، ‌حال و آینده تشکیل شده‌اند اما به غایت گذرا، موقتی و کوتاهند؛ چرا که تنها یک لحظه‌اند. "حافظه نداریم ما. وقتی تکرار شود چیزی، یادمان می‌آید، بعد یادمان می‌آید و باز فراموش‌مان می‌شود تا آن چیز دیگر بیاید و همجنس خودش را بیدار کند. هیچ‌چیز یادمان نیامد"(ص112).

از این نظر می‌توان گفت "خانه روشنان" میل به فراروی از خصیصه‌ی خطی و تک بعدی بودن زبان را دارد و تا حدودی نیز در این راه موفق عمل می‌کند. در چنین موقعیتی مهم‌ترین ترفند به کارگرفته شده نیز خلایی‌ست که متن ایجاد کرده است؛ چیزی نظیر یک حفره‌ی زمانی که زبان را در آن به چالش می‌کشد. با این وجود چیزی نمی‌گذرد که زبان "خانه روشنان" در مقابله با فرم از پیش‌تعیین‌شده‌ی اثر، کارکرد خلاقانه‌ی خود را از دست می‌دهد و تبدیل به فرمول پیش پا افتاده‌ای می‌شود که صرفن هدفش برهم‌زدن قواعد دستوری جملات است.

ناگفته نماند جملات نادستورمند و به‌هم‌ریختگی نحو در زبان گلشیری باعث شده در تحلیل‌ها و بررسی‌های انجام شده از آثار او، نثر او را نثری شاعرانه توصیف کنند، که البته ارجاع اصلی منتقدان نیز همین اثر یعنی "خانه روشنان" است.

این شاعرانگی هرگز با فشردگی کلامی، منطق شعری زبان و حتی تصویری بودن آن مترادف نیست. گلشیری در کلیت آثار خود و خصوصا "خانه روشنان" با توجه به خصیصه‌ی ذاتی زبان فارسی، از سادگی الگوی هجایی و آهنگ (intonation) کلامی به نفع ایقاع در زبان داستانی‌اش بهره می‌گیرد و نثری آهنگین -و نه لزوما شاعرانه- خلق می‌کند. از این جهت گلشیری توجه زیادی به محور همنشینی زنجیره‌ی گفتار نشان می‌دهد، و به عکس وجه پارادیگماتیک زبان آثار او هرگز پویایی یک زبان شاعرانه را نداشته است. وقتی او می‌نویسد: "گفته بودم بارها، اما اگر هم خوانده بودند یا حفظ بودند چیزی دیگر فهمیدند، عیب شعر همین است شاید. نمی‌شود چیزی را همان طور گفت که هست."(ص118) یا "روشنانیم ما."(ص144) توجه‌اش به محور افقی زبان و روابط کلمات در نحو جملات است و نه وجه گزینشی و جانشینی زبان. به همین دلیل شکل‌گیری زبان "خانه روشنان" بر مبنای نوعی مجاز صورت می‌گیرد و باز به همین دلیل -برای مثال- زبان استعاری "شازده احتجاب" به مراتب شاعرانه‌تر از زبان آهنگین "خانه روشنان" یا "معصوم پنجم" است.

و البته این جنبه از داستان‌نویسی گلشیری نیز همچون دیگر وجوه آثار او بر بسیاری از نویسندگان چند دهه‌ی اخیر -که از شاگردان کارگاه‌های داستان‌نویسی او نیز به حساب می‌آیند - تاثیر مستقیم می‌گذارد.

انتهای پیام/ *جمله-مثال‌ها از کتاب خانه روشنان اثر هوشنگ گلشیری، همراه با نقد اثر نوشته پویا رفویی و صالح حسینی(انتشارات نیلوفر) نمونه آورده شده است

محمد لهاکهوشنگ گلشیریتئاترسینماداستان کوتاه
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ ۖ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید