Aida G·۲ ساعت پیشوقتی زمان در آینه مکث میکند (ادامه)بعد از مدتی به خودش آمد.متوجه شد هنوز در زمانِ فعلی است؛اما انگار آن تصویر را زندگی کرده بود.بار دیگر تکرار شد.اینبار او نی مینواخت؛با هم…
Aida G·۱ روز پیشوقتی زمان در آینه مکث میکنداز خواب بیدار شد.مثل همیشه جلوی آینه رفت؛برای اینکه دوباره خودش را برانداز کند و از حضورش لذت ببرد.نگاهی به اندام ظریفش انداخت.موهای مشکی و…
محمدرفیع زینلی·۱ روز پیشیک نکته دربارهٔ «یادداشتهای یک دیوانه» از نیکولای گوگولنگاهی کوتاه به ظرافتهای این داستان کوتاه از زاویهٔ اطلاعات روانپزشکی
✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבه·۲ روز پیش«یک اتفاقِ ساده و هزار خاطرهی پیچیده»خورشید به میان آسمان رسیده بود و با تمام قدرت میتابید. پومیدور زیر سایهبان مغازهاش، روی چهارپایهی چوبی و کوتاهی نشسته بود و مگسهایی را…
آیدا·۲ روز پیشایش شتربه...نام کتاب : چخوفنویسنده : Henri troyat مترجم: علی بهبهانی" این کتاب ، زندگینامه ای است داستانی ازچخوف که توسط تروایا (روسی تبارفرانسوی و از…
Mahsa st·۳ روز پیشلحظات.گاهی باید لحظهها را آرامتر ورق زد.زیرا معنایی در آنها نهفته که ذهن دیرتر متوجه میشود.گاهی آنقدر شیریناند که دلت نمیخواهد به پایانشا…
فرامرز انتظاریدرمعلم روستا·۴ روز پیش311. موشبا کاری که کرده بودم، روابط خانم های مدیر با من به شدت رسمی تر شده بود و همچنین روز به روز به سردی می گرایید. فقط در حد سلام و علیک بود و ح…
م. مثل من | M. for Me·۴ روز پیشسایهی سناریومخورشید آنجا شلاق میزد. هوا آنقدر سنگین و ساکن بود که انگار آسمانِ سربیرنگ، وزنش را روی شانههایم انداخته بود. عرق از زیر یقهی بستهی پی…
Emmy·۵ روز پیشآبی می چکد _ قسمت ۲همانطور که اطرافشان در هم می پیچید موجود روبرویش لب به سخن گشود. :« تو من و از تاریکی ِ وجودت ساختی.... پس چرا من چشمام آبیه؟ نور تو از ک…
✦ ؋ـاطمـہ ساבات جزائرے ✦| نویسنـבه·۶ روز پیش«سِکتهی ارگانیك»منیر یک روز زنگ زد و با صدایی هیجانزده گفت: «پایهای بزنیم به قلب طبیعت؟» گفتم: «خودمون تنها؟» گفت: «نه، سهیلا و محبوبم هستند» گفتم: «اوکی…