سید محمدرضا قلعه نوی·۱ روز پیشتنها عیدی که لبخند نزدم بود(داستان یک عکس)هر دو با اخم به من نگاه می کردن چون دلیل فرارم رو توی اتاق بازجویی بدون مقاومت اعلام کرده بودم،بله کاملا درسته من اونا رو لو داده بودم.
طوبا وطنخواه·۲ روز پیشآدمها و موریانههاآدمها و موریانههاتاکنون تونلهای گلی که موریانهها برای مسیریابی میسازند را دیدهاید؟ این مورِ نابینای کوچکِ چوبخور، اگر مسیری به خانه…
عین_هبوط·۳ روز پیشداستانک، همخوابگی با یک تن فروش، بخش اول.قبل از این که این نوشته رو به اشتراک بذارم، باید بگم اگر حال روحی مناسبی ندارید و یا روز خوبی رو پشت سر گذاشتید و همچنین سنتون کمتر از 18 س…
طوبا وطنخواه·۶ روز پیشیک قصهء تکرارییک قصهء تکراریچندی پیش با دوستم در خیابان، بیچارهای را در جستوجوی روزی از دستِ مردم دیدیم. به دوستم گفتم این بندگانِ خدا را میبینم روزم…
طوبا وطنخواه·۷ روز پیشنیش دارونیشداروچندی پیش ماجرای مردِ میانسالی نقل محفل عوام بود، گرچه کمی دور از ذهن مینمود ولی خالی از لطف هم به نظر نمیرسید. حادثه از زبان سکن…
عین_هبوط·۷ روز پیشمعرفی اپ برای تمرکز بیشتر.همه ی ما، گاهی مغزمون به هنگام نوشتن، کاملا فریز میشه و کلا وقتی شروع می کنم یک ساعت بعد واقعا حتی یک حرف برای نوشتن ندارم و به خودم لعن و…