پس از چندین سال رخوت سینمای جهان و تماشای فیلمهایی که نسبت به قدیمیترهای خود، حرفی برای گفتن نداشتند، تیم باشکوهی متشکل از همیلتون، برد پیت، هانس زیمر و کوشینسکی، بازی را عوض میکند.
نامهایی که هر یک به تنهایی میتواند سندی بر خوب بودن یک اثر باشد به همراه پر افتخارترین راننده فرمول یک یعنی همیلتون.
بردپیت که همیشه با نام خود سر و صدای زیادی برای فیلمها میخرید، در فیلم F1 یک بازیگری بی نقص را به رخ همگان میکشد.
استفاده صحیح از حالات چهره و اکتهای همیشگی بردپیت جذابیت فیلم را بیشتر میکند.
اما فیلم F1 چیزی فراتر از یک فیلم ورزشی و سرگرم کننده است.
فیلمنامه با استفاده صحیح از فراز و فرود داستانی، نه تنها به مسابقه و هیجان، بلکه به احساسات و روابط شخصیتهای فیلم میپردازد. چیزی که معمولا در فیلمهای هیجانی کمتر دیده میشود.
شخصیتهای فیلم در طی فرآیند داستانی، توسط یکدیگر دچار تغییر و تحول میشوند که جزو نکات مهم در فیلمنامه قدرتمند است. برای مثال کاراکتر بردپیت از خودخواهی خود کاسته و کار تیمی را جدی تر دنبال میکند.
یکی از مهم ترین برگهای برنده فیلم F1 مشاوره همیلتون است. همیلتون که خود سالها در فرمول یک مسابقه میدهد به عنوان مشاوری موثر توانسته است از موقعیتهای تکنیکی و اصطلاحات مهم فرمول یک، در جهت پیشبرد کشمکش های داستانی استفادهای موثر کند.
در فیلم فرمول یک، شما خود را نه تنها یک بیننده بلکه بخشی از داستان فیلم میبینید و همراه کاراکترها پیش میروید تا به خط پایان برسید.
در نهایت نمیتوان از شاهکارهای هانس زیمر چشم پوشی کرد. نام هانس زیمر به عنوان آهنگساز یک فیلم کافی است تا به دیدن آن فیلم بنشینیم.
مانی عباسیان