چند روز است که طرحی وارد چرخهی مملکت شده و مردم را هراسانتر از همیشه نگاه داشته. نامش مهم نیست، کارش مهم است که تا حدودی میدانیم چیست. از دهان هر یک از بزرگان چیزی میشنویم و اتفاقا همین نامفهومی، ترس را چند برابر کرده است. هراسانیم که این اینترنت مبارک، این نعمتی که هیچجا وجود ندارد و به لطف آقایان فقط مختص ماست، از ما گرفته شود؛ چراکه ما آن قدر نادانیم که نمیتوانیم درست از این نعمت استفاده کنیم. ما کمی نادان و "زود فریبخور" هستیم. بنابراین اصل، ما درماندگان ناتوانیم که نفس خود را کنترل کرده و مدام دچار فریب میشویم. آنقدر بزرگ و عاقل نیستیم که همانند صدها بزرگ آقا از این مبارکه بهره گیریم. آن نعمت برای آنان است، مارا چه به این کارها ! حال همین بزرگ آقایان به آن رسیدهاند که ناخالگان زیاد اند و نمیتوان جایی بود که آنان بر آنند. پس باید برای یک بار هم که شده بست درِ این محفل خاص را تا مردم در آن نفوذ نکنند. همین چین عزیز ( که نور بر آن کشور مردم سالار باد ) نیز چنین کرده و حال تمامی آدمیان از "عزت" چین میگویند که بهبه، عجب عزتی!
آقایان بزرگ، مردم به شما گله کردند که چرا اینترنتمان ملی نیست؟ سِمَت شما چیست ای صدای مردمان؟ شما برای مردمیاید یا مردم برای شما؟ ملی کنید، تا ببنیم که شما از مردم نیستید.