I amar prestart aen
Han mathon ne nen
Han mathon ne chae
Han noston ned wilith
جهان اطراف ما با سرعت بسیار زیادی در حال تغییر است.
روند تغییرات جهانی پس از انقلاب صنعتی شتاب فزایندهای به خود گرفته است و تقریبا هر روز که از خواب بر میخیزیم، جهان دیگر به آن شکلی نیست که دیروز بوده است.
تغییرات جهانی عموما ابتدا در حوزههای تکنولوژی و علوم آغاز میشوند، با سرعتی سرسام آور صنعت و تجارت و داد و ستد را زیر سلطۀ خود میگیرند و در نهایت جوامع را دگرگون میکنند. هر چند پاسخ جوامع انسانی به این تغییرات همیشه با سرعت بالای آن ها هماهنگ نمیشود.
مطالعۀ تاریخ بشری از انسان هوشمند تا انسان معاصر نشان میدهد عموما هیچ سدی در برابر تغییرات اعم از غرور ملی، عوامل مذهبی، باورهای سیاسی و تلاشهای پیشگیرانه نمیتواند مانع اتصال دو سوی جهان شود و جهان انسانی ناگزیر از تغییر و تحول دائمی است.
پاراگ خانا به ما میآموزد که جهان ما در حال حرکت به سوی یک جهان ابرمتصل است که در آن مرزهای جغرافیایی و سیاسی نه تنها مفهوم ندارند که بیشتر هم چون سدی مانع جریانهای انسانی دو سوی آن هستند.
قبلا نیز از آلوین تافلر و مکلوهان آموختهایم که تکنولوژی «مرزهای شیشهای» میسازد و هر تفاوتی در دو سوی جهان، به تدریج، هم چون دو سنگ تیز که در کنار هم حرکت میکنند، سابیده شده و تیزیهایشان گرفته میشود.
همان قدر که استیو پینکر معتقد است جهان ما در حال حرکت به سمتی است که «خشونت» در آن کاهش مییابد، پاراگ خانا در Connectography از روندی عمیق در تحولات جهانی میگوید: «هندیها در حال تغییردادن جهان هستند.»
تا قبل از قرن بیستم، دورانهای مختلفی در جهان مدل ذهنی و فهم بشر از جهان را دگرگون کرده است: تا زمانهایی استعمار و بردهداری و استثمار کشورهای به اصطلاح «عقب مانده» امری عادی تلقی شدهاست.
سراسر قارۀ آفریقا (به جز اتیوپی) تماما به دست اروپاییان متمدن و برخوردار از تکنولوژی هم چون لحافی چهل تکه به تکههای مختلفی تقسیم شدهبود. فرهنگ اروپایی، زبان و تکنولوژی و هنر عمیقا از اروپا به آفریقا سرایت کرد. اما دینامیک سیستم همیشه هیجان انگیزتر از آن است که ثابت و یکسان و ساکن باقی بماند.
آفریقای میراث خوار استعمار، در اثر مجاورت با همان اندیشهها و دانستهها بر ضد استعمار قیام کرد.
فرهنگی که از اروپا به آفریقا منتقل شد، باعث شد آفریقاییهای نسل جدید با ارزشهای اروپایی بزرگ شوند و طبیعتا به دلیل آشنایی عمیق و ریشههای ارتباطی که با اقوام بردۀ سابق خویش در اروپا داشتند، به سرعت به سمت اروپا گسیل شوند.
در واقع استعمار چرخۀ دو سویه دارد: غارت آفریقا و ساختن زیرساختهای مهم در اروپا در قرن هفدهم و هجدهم، باعث شد تا نوادگان غارت شدگان بر برساختهایی متمرکز شوند که با ثروت پدرانشان زیرساختش در سیستمی توسعه پذیر در قلب اروپا ساخته شدهاست.
در اندک زمانی «سیستمهای بازمانده» از استعمارگران نظیر پست، تلگراف، شبکۀ ارتباطی و لجستیک، محصولات کشاورزی و صنعتی که با «سیستم و دانش استعمارگران» و «منابع غنی آفریقا» ساخته شده بودند باعث شدند جریانی دائمی از تبادل کالایی و بالطبع آن «فرهنگی» بین دو قاره برقرار شود.
امروز یافتن محصولات کشاورزی نیوزیلند، استرالیا، آمریکا یا آفریقا، تنها یک روز پس از برداشت، در فروشگاههای لندن امری عادی است.
اما مهمترین نکته در این میان مغفول میماند: آفریقا هم با تمام توان در حال تغییر لندن است. فرهنگ غذایی آفریقا امروزه آنچنان در بریتانیا نفوذ کردهاست که به ندرت میتوان رستورانی در بریتانیا یافت که از محصولات غذایی یا دستورالعمل یا حتی طلسمهای آفریقایی بیبهره ماندهباشد.
فرهنگ انسانی ذاتا امتزاجپذیر است. دو انسان با فرهنگ متفاوت، با زندگی در کنار هم میآموزند از داشتههای فرهنگی همدیگر درس بگیرند و زواید فرهنگی خود را بزدایند. به تدریج انسانهایی که حتی از فرهنگ های مختلف کنار هم زندگی میکنند «شبیه» هم میشوند.
افکار دونپایه و مدلهای ذهنی انحصارنگر و بستهنگر، به سادگی از صفحۀ روزگار محو نمیشوند. به بیانی همواره بین زبالهدانی تاریخ و جهان معاصر حرکت میکنند و به اشکال مختلف خود را بروز میدهند.
به هر صورت افکار و مدل ذهنی بشر همواره بین حماقت و عقلانیت در حرکت است.
در قرن اخیر شاهد یکی از مهمترین و عجیبترین تحولاتی بودیم که «زیبایی» دینامیک سیستم و بیتوجهی آن به افکار بستهنگری را به رخمان کشید.
در برگزیت، بیشترین تأکید بر روی پیشگیری «روند تغییرات جهانی» بود: مهاجرانی که بریتانیا را آلوده کردهاند. چاشنی تند ملیگرایی و تمامیتخواهی منقرض شدۀ جنگ جهانی دوم ادویه اصلی این واقعه شد.
برگزیت یک نمونه کامل از تأثیر دیرپای دینامیسم استعمار است: بخش مهمی از رأی دهندگان نسل دوم و سوم کشورهای استعمار زده بودهاند. واقعهای که از مناظر مختلفی قابلیت بررسی دارد. نسل سوم مهاجران، خودش را بریتانیایی میدانست تا آفریقایی. این واقعه میتواند تا حد زیادی از مسئله همسانی و یکسان شدگی فرهنگی ناشی شدهباشد.
نگاه از بالا به پایین تاریخی به آفریقا همانقدر در بین نسل سوم مهاجران نفوذ کردهاست که فرهنگ غذایی آفریقا، بریتانیا را دگرگون ساختهاست.
و اکنون جهان با پرسش بسیار مهمی مواجه شدهاست: در جهان ابرمتصل، اگر لندن نتواند و نخواهد پایگاه و مرکز اتصال شرق و غرب دنیا باشد، این مرکز کجا قرار خواهد گرفت؟
به نظر میرسد پاسخ در برزیل، هندوستان، استونی، لیتوانی، بوتسوانا و آلمان باشد. کشورهایی که آرامآرام در حال تسلط بر جهان هستند و آلمانی که توانست از پتانسیل مهاجران برای رقیقکردن افکار بستهنگرانۀ میراث نازیسم به خوبی بهره بگیرد. هر چند در این میان سیستم جامعۀ آلمان به این سادگی نتوانست این دو محلول ناهمگن را با هم امتزاج کند.
اما هندیها چگونه بر جهان مسلط شدهاند؟
جمعیت زیاد و میراث استعمار بریتانیا که در قالب زبان اول جهانی در این شبه جزیره بزرگ به یادگار گذاشته شدهاست و شبکۀ مهمی از هندیهایی که در سراسر جهان پراکندهاند.
این دو عامل باعث میشوند هندیها در تمام جوامع بشری، در همهجای اروپا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکا تقریبا در همۀ بخشهای اقتصاد اعم از کشاورزی، صنعت و خدمات حاضر باشند. اما حضورشان یک مؤلفه مهم دیگر دارد: آنها ضعفها و کمبودها را میبینند، به سرعت به دایرۀ ارتباطیشان در هند میرسانند و محصولی بسیار ارزانتر تحویل بازار جهانی میدهند.
هر چند هندوستان به دلیل ساختارهای سنتی و گاها سیستمهای کندش نمیتواند در همۀ بخشهای صنعت و خدمات با رقیبی تازه نفس که بر مبنای سیستمهای توسعهپذیر خودش را ساخته است رقابت کند (چین) اما قادر است بخشهای خاصی از بازار جهانی را کاملا تحت اختیار خودش بگیرد.
این بخشها «لبههای تکنولوژی» هستند.
به باور دنیل پینک، امروز دیگر برای آمریکاییها مشاغل «چپمغز» بسیار گران تمام میشوند. امروز میتوان مشاغل چپمغزی را به سادگی به هندوستان منتقل کرد و با هزینۀ بسیار پایینی خروجی باکیفیت تحویل گرفت.
مشاغل دیجیتالی چپمغزی نظیر برنامهنویسی به سرعت توسط هندیها در حال تسخیر است. شاید تا چند سال دیگر شرکتهای هندی حتی بتوانند در این صنایع «انحصار» ایجاد کنند. هزینۀ تمام شده بسیار کم (برابری ارزی روپیه در برابر دلار) باعث میشود سرمایهگذاران جهانی به این سمت از دنیا توجه بیشتری داشتهباشند.
این شاید یکی از دلایلی باشد که ترامپ و طرفدارانش دائما به «خروج مشاغل از آمریکا» اعتراض میکنند.
به هر صورت امضای هندی بر نرمافزار آمریکایی همانند تحولی است که در ذائقۀ مردم بریتانیا توسط هندیها ایجاد شدهاست: غذاهای تند و ادویههایی که هیچ بریتانیایی نمیتواند هیچ نوع غذایی بدون ادویه را «حتی» تصور کند.
دینامیک سیستم جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، با سرعت در حال حرکت به سوی «ابر اتصال» است و احتمالا تا چند صد سال آینده، مفاهیمی مانند مهاجرت به اروپا و آمریکا به دلیل رشد سریع تکنولوژی در آسیا و نیز فزونی جمعیت و منابع در آفریقا، کاملا بر عکس شود.
به بیانی شاید همهمان روزی به سرزمینی بازگردیم که از آن خارج شدهایم: «دشتهای شرق آفریقا».
اما سؤال مهمتر این است: «جایگاه ایران در این تحول بزرگ جهانی چیست؟» آیا باید به خاطر اشتباه نسلهای گذشته «همچنان» پشت درهای بستۀ جریان جهانی باقی بمانیم تا سیل تحولات بنیانکن هر چه داریم و نداریم را یک جا از ما بگیرد؟ اقدامات لازم برای رویارویی با این جریان چیست؟
برای مطالعه بیشتر: