دست کم ده روز تمام اینترنت در این کشور قطع بود. قعطی که برای ما که با Proxy چند لایه و سرور مجازی به زور به نت وصل میشدیم، حتی زشتتر هم میشد. انگار در بیابانی وسیع و عمیق، به تنهایی گیر کردهباشی.
اساسا مفهوم اینترنت «شبکه ارتباطی انسان و داده» به این است که از طریق آن تعداد زیادی از افراد بتوانند به هم مرتبط باشند.
در این گزارش صرفا محاسبهای سرانگشتی از خسارتی که به زعم من به کسب و کارهای اینترنتی وارد آمدهاست را تقدیمتان میکنم. بدیهی است تمام محتوای این نوشته در همه بخشهای آن صرفا حاصل مشاهدات، نظرات و تجربیات شخصی نویسندهاش بوده و ممکن است تماما اشتباه باشند.
در سیستم فکری ایرانی و در نظام خانوادگی ایرانی، نوعی جهانبینی متداول وجود دارد: صلاحبینی و مصلحتاندیشی.
ریشه اصلی مصلحتاندیشی همواره در منطق و عقل نیست، بیشتر در احساسی است که فردی که از لحاظ سنی بزرگتر است و گاهی در «تله تجربه» گرفتار است، بدون توجه به خواست فرد با سن کمتر برایش تصمیم میگیرد.
تبعات این دیدگاه صلاحمحور را با هم بررسی میکنیم:
برآورد شده است که قطعی اینترنت به صورت روزانه رقم 2500 میلیارد تومان خسارت به کسب و کارها زده است. (به نظرم این رقم باید با هزاران کسب و کار مبتنی بر بستر تلگرام و اینستاگرام و کسب و کارهای کمتر شناخته شده و کوچکتر بازنگری شود.)
اگر خسارت هر روزه قطعی اینترنت در ایران 2500 میلیارد تومان باشد، یک هفته قعطی اینترنت رقم 17500 میلیارد تومان خسارت به کسب و کارهای اینترنتی در ایران زده است.
قصد دارم برای نشان دادن میزان خسارت و هزینهای که روی دست دولت میگذارد، برایتان دو رقم دیگر معرفی کنم.
عدد درآمد نفتی سالانه ما در سال 1396 معادل ۱۸۴٬۱۰۰ میلیارد تومان و در سال 2017 به میزان حدود 40 میلیارد دلار بودهاست (با دلار 13 هزار تومانی : 520 هزار میلیارد تومان)
اگر فرض کنیم که میزان درآمد نفتی ما بتواند همان رقم 40 میلیارد دلار در یک سال برای سال 2019 باقی بماند (که بعید میدانم با توجه به تحریمها و کاهش میزان فروش نفت ایران این رقم بتواند تکرار شود) ما چیزی حدود 2.97 درصد کل درآمد نفتی یکساله را در طول فقط «یک هفته» از دست دادهایم.
فقط در یک هفته، از 52 هفته سال، حدود 3 درصد درآمد کل نفتی کشور بر باد رفتهاست. (تازه اگر دولت بخواهد خسارت را جبران کند که قاعدتا نمیکند.)
هزینه مهاجرت نخبگان
یک فرد از زمانی که به دنیا میآید تا زمانی که به سن مهاجرت برسد (مثلا 25 سال) هزینهای معادل لیست زیر دارد:
از لحظهای که نوزادی متولد میشود تا جایی که به نقطهای برسد که بتواند وارد دانشگاه شود، قابلیت اخذ پاسپورت و مهاجرت را بیابد، لیستی بسی فراتر از این لیست هزینهها باید به دولت و بودجه مملکت تحمیل شود.
حال هزینه ناامیدی، سرخوردگی و بیاعتمادی را هم به آن بیفزایید. در صورتی که قرار باشد این موارد از شخصی رفع شود، علاوه بر «هزینه زمان» باید ساعتها کار مشاوره تخصصی، راهنمایی و کوچینگ حرفهای روی فرد صورت گیرد.
از توجه شما ممنونم.