《آدم به آدم زنده است.》
ننه دستمال سبز مخملی اش را روی چشم های کم فروغ اش می کشد و پاهای استخوانی اش را روی قالیچه دست بافت دوران جوانی اش دراز میکند. دو دسته موهای حنا گرفته و چیده شده اش را زیر گلونی پولک نشان قایم می کند و آرام میگوید:
آدم به آدم زنده اس!
با عقل و فهمی که حالا می دانم برای درک حرف هایش کم بوده، می پرسم:《یعنی چی ننه؟》
دست هایش را چند باری به هم می سابد و
می گوید:《یعنی آدم ها فقط برای خودش زنده نیستند، برای بقیه هم هستند.》
سپس نگاه ام می کند و لابد علامت سوال های ریز و درشت روی سر نوه هفت هشت ساله اش او را مجاب می کند بیشتر توضیح بدهد.
- یعنی آدم ها وقتی با هم خوب اند، دعوا نمیکنند و هم رو کمک می کنند، حال بقیه هم خوبه.
وقتی کارهای خوب خوب می کنند، بقیه هم
می بینند و اون ها هم حال شون خوب می شه و می خواند کارهای خوب خوب بکنند. حالا فهمیدی؟
دهان نیمه بازم را جمع و جور می کنم و میپرسم:
《دیروز به یه سگه سنگ زدم. کلی داد و بیداد کرد. فاطی هم باهام بود. حالا نکنه فاطی بمیره.》
ننه می زند زیر خنده و دو ردیف دندان مصنوعی زیر نور چراغ رشته ای اتاق بالا برق می زند.
می گوید:《نه، نمی میره. اما تو کار خوب کن تا بقیه هم ببینند و به خوبی تو زنده باشند... .》
چند روز پیش، راننده تریلری به اسم آقای شاهرخ بیکدلی قرار بوده به مخزن بیمارستان قائم شهر اکسیژن برساند اما طی مسیر یکی از لاستیک ها دچار مشکل می شود. آقای بیکدلی با بیمارستان تماس می گیرند و ماجرا را اطلاع می دهند، اما متوجه می شوند که اکسیژن بیمارستان در حال اتمام است.
تصمیم می گیرند که بی مهابا و بدون اتلاف وقت مسیر را با همان لاستیک پاره ادامه بدهند تا جان بیماران به خطر نیفتاد.
این خبر را که می خواندم، یاد حرف ننه افتادم.
خدایش بیآمرزد، راست می گفت، آدم به آدم زنده است.
لابلای تمام مصیبت ها و غصه های پُرتکرار آوار شده بر سرمان در این روزها، آدم این چیزها را که می بیند و می خواند، نفس اش جا می آید و دل اش گرم می شود و پاهایش قوت می گیرند.
آدم ها به عشق هم
به صفای دل های هم
به محبت هم
به لبخند هم
به همدردی هم
به بوسه و آغوش هم
آدم ها، به همین ها زنده اند و نفس می کشند.
آی آدم ها
آدم به آدم زنده است.
.
.
.
#آدم_به_آدم_زنده_است
#مصطفی_کولیوند
.
.
آدرس کانال تلگرامی
Nagoftehaye_M_Koolivand@