"اثر سبز"
میام پای این درخت شاه توت تا آهنگی گوش کنم و با خوردن چند تایی توت بلکه کمی از اضطراب امتحان فردا رو کم کنم و شاید هم اوقات تلخ مون کمی شیرین بشه که خیلی اتفاقی با آقای ملکی، مستخدم دانشگاه آشنا می شم. مرد مهربون و خوش مشربی به نظر می آد. با هم گپ می زنیم و اون طور که متوجه می شم این درخت و چند تا درخت شاه توت حیاط خوابگاه دانشگاه رو ایشون کاشتند، اون هم پونزده الی بیست سال پیش که تازه اینجا استخدام شده بودند.
تعریف می کنند: غیر از اینجا، جاهای دیگه ای هم درخت میوه کاشتم، کنار رودخونه ها، کوه، صحرا و...
وقتی ازشون دلیل این کارو می پرسم؟
این طور جواب می دند: شاید خودم خیلی کم یا اصلا از اون جاها رد نشم اما مطمئنم رهگذرهایی هستند که از اونجا می گذرند، می شینند زیر سایه درخت ها تا خستگی شون در بره و میوه ای هم
می خورند. به قول معروف "دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم و دیگران بخورند".
طرز فکرش من رو دقیقا به یاد پدرم میندازه. خاطرم هست چند سال پیش، پدرم حدود چهل نهال زردآلو رو که خودش کاشته بود، از زمین کَند و به همسایه و دوست و آشنا هدیه داد. حالا اون نهال ها واسه خودش درختی شدند و ثمر می دند و مهم تر از همه کام صاحبان شون رو حسابی شیرین کردند.
آدم هایی از این دست رو دوست دارم. آدم هایی که بدون هیچ چشم داشتی، از خودشون مهربونی به جا میزارند، آدم هایی که دنیاشون بوی عطر ناب پاکی و محبت می ده، آدم هایی که طبیعت رو دوست دارند و به فکر این کره خاکی هم هستند و در یک کلام آدم هایی که به جای کینه، فحش، خاطره بد و کلی صفات زشت دیگه، از خودشون یه "اثر سبز" برای نسل های آینده به یادگار میزارن.
یک سوال
شما چی از خودتون به یادگار گذاشتید؟؟
#پیک زمین
#اثر سبز
#مصطفی کولیوند