من عازمم ببین ترک دیار را
با من نظاره کن اینجا حصار را
پاییز اولین روز گذشتن است
در پای من بببن شوق فرار را
باشد به یادگار یک مشت خاطره
گاهی مرور کن این افتخار را
با اعتماد حق در راه میروم
نقش خدا ببین در اقتدار را
در بازی زمین حق قاضیست و او
آخر عیان کند اینجا عیار را
در قلب های ما امید ماندنیست
بعد از خزان سرد، بنگر بهار را
ما بنده ایم و او مالک در این سرا
یاری همی کند چشم انتظار را
در انتظار بار از کشتِ در خودم
با لطف او کنم این کسب و کار را
باید به هرچه شد با عشق بنگرم
تسبیح دائم است پروردگار را
سید علی موسوی