سازمان همکاری و توسعه اقتصادی تعارض منافع (یا تضاد منافع) را تعارضی میان وظایف دولتی و منافع خصوصی مأموران دولتی تعریف میکند، بطوریکه این منافع میتواند به طور ناصحیحی وظایف آنها را تحت تأثیر قرار دهد درحالیکه سازمان شفافیت بینالملل تعارض منافع را شرایطی میداند که در آن افراد یا نهادها مواجه با انتخاب بین وظایف خود و منافع شخصیشان میشوند. بطورکلی میتوان گفت، تعارض منافع مجموعهای از شرایط است که موجب میشود تصمیمات و اقدامات حرفهای تحت تأثیر یک منفعت ثانویه قرار گیرد. (+)
از آنجایی که ایران کشور قومیتها، ایدئولوژیها و اندیشههای متکثر است بنابراین می توان تعارض منافع برای تشکلی محیط زیستی در ایران را وضعیتی دانست که در آن منفعت شخصی/قومی/گروهی/منطقهای یا دیگر وفاداریهای عضو خیریه به سازمانی ثانویه، مانع وی شود تا بهترین تصمیم را برای منفعت این خیریه اتحاذ کند. این منفعت میتواند مستقیم یا غیر مستقیم باشد. مالی یا غیرمالی باشد. واقعی یا بلقوه یا صرفا درک شده باشد (به عبارتی دیگران آن تعارض منافع را احساس میکنند ولی در عمل وجود نداشته باشد).
به عنوان مثال یک صندوق محیط زیستی خیریه که تشکیل شده تا مردم هزینههای فعالیتهای حفاظت از محیط زیست را پرداخت کنند. هزینههایی مانند تشکیل پروندههای قضایی برای مناقضان سلامت محیط زیست، استخدام متخصصان آب و محیط زیست برای مدیریت حرفهایتر فعالیتهای محیط زیستی، تولید علم و متون محیط زیستی، کار رسانهای و تولید محتوای حرفهایتر، ساخت وبسایتهای محیط زیستی، سرمایهگذاری در استارتاپهای حوزه محیط زیست، استخدام خبرنگار، تولید مستند و فیلم محیط زیستی و هر فعالیت دیگری از جنس حفاظت از محیط زیست مورد استفاده قرار بگیرد. چنین ایدهای اگر خوب اجرا شود میتواند فعالیت محیط زیستی را حرفهایتر، امنتر و ضد فسادتر کند و اعتمادسازی کند و جلوی ورود آن دسته افرادی را به تشکلهای محیط زیستی را میگیرد که پشت فعالیتهای محیط زیستی پنهان میشوند تا طرحهای ضد محیط زیستی انتقال آب و صنایع سنگین آلاینده را پشتیبانی کنند. اما این فقط یک مثال است ولی کاربردهای مدیریت تعارض منافع به این موارد ختم نمیشود چون در توسعهیافتهترین کشورهای جهان از جمله استرالیا و نیوزیلند نیز مدیریت تعارض منافع بسیار جدی گرفته میشود. و همین اهمیت دادن به «مدیریت تعارض منافع» بوده که آنها را در لیست ضدفسادترین کشورهای دنیا به بالاترین ردهها هل داده است. و این سند را میتوان ترجمهای بومی شده از متون مدیریت تعارض منافع در استرالیا و ایرلند دانست (اینجا و اینجا).
چیگُل مشاور کسبوکار است. او و دوستان او احساس میکنند بیشترین جمعیت فعال اقتصادی استان در کسبوکارهای مرتبط به کشاورزی و دامداری فعال هستند.
مشاهدات آنها میگوید کشاورزان در مورد طیف وسیعی از موضوعات نیاز به کمک تخصصی دارند. در مورد نوع کاشت، تغییرات اقلیم، محدودیت سرمایه، مسئلهی نبود سردخانه، بسته بندی محصولات و صنایع تبدیلی، بازار محصولات ارگانیک و نحوهی کاشت آنها و دیگر موضوعات. و این تعدد مسئله باعث میشود کشاورز سردرگم شود و به سراغ تجربههای پیشین خود برود و چون تا حالا کار او با تجربه پیش رفته نیازی به مشاوره دیدن هم ندیده است.
چیگل و دوستانش نمیدانند چقدر درست فکر میکنند اما اجالتا دوست دارند با کمک دوستان خیر خود یک سازمان مردم نهاد ایجاد کنند و به دنبال حل مشکل کشاورزی غیرتخصصی بگردند و به رایگان کشاورزان را در این مورد راهنمایی کند. چیگل در شهر دفتر مشاورهی کسبوکار دارد. او به درستی در دفتر ثبت منافع به این دفتر و منافع مشاورهای خود اشاره میکند. اما او نمیتواند کسبوکار خود را رها کند و به رایگان کار کند.
برد مدیریتی این سازمان تصمیم میگیرد تعدادی مشاور استخدام کند، چیگل هم دفتر مشاورهای خود را ثبتنام میکند اما اعضای این NGOمیدانند که چیگل صاحب این دفتر است. چیگل با اینکه از ابتدا منافع خود را به شفافیت اعلام کرده بود، اما بایستی در جلساتی که در مورد انتخاب مشاوران و تامین هزینههای آنان تصمیم گرفته میشود منافع خود را بار دیگر در جلسه اعلام کند. اگر او این کار را نکرد، وظیفهی منشی جلسه است که این موضوع را مطرح کند. اگر او نیز چنین نکرد، هر فردی که از این منافع با خبر است بایستی آن را با منشی یا اعضا مطرح کند. چیگل بایستی خود را از شرکت در جلساتی که به انتخاب مشاور میپردازند، محروم سازد. حتی در بیرون از جلسات نیز در هر گفتوگوهایی که به انتخاب مشاور منتهی میشود نیز خودداری کند. اگر او به خوبی از این خط مشی پیروی نکرد، وظیفهی باقی اعضا است که به او تذکر بدهند تا او خودش را از این بحث کنار بکشاند. برد مدیریتی بایستی حداقل سه مشاور انتخاب کنند و بعد از بررسی آن سه گزینه بهترین آنها را که میشود داراییهای خیریه را صرف آن کرد، مشاور را انتخاب کنند.
در فرایند مدیریت تعارض منافع همچنین اعضای برد مدیریتی موسسه آموزش مهارتهای کشاورزی بایستی از خود بپرسد که آیا فردی مستقل از این خیریه و دارای قوهی تعقل که از منافع چیگل با خبر است به راستی میتواند باور کند که برد تصمیمگیری تحت تاثیر این منفعت نبوده است؟ اگر خیر پس بایستی اقدامات خود را اصلاح کنند تا به چنین پرسشی پاسخ مثبت دهند. ثبت این موضوع در دفتر ثبت منافع این NGO بایستی در طی جلسه انجام شود (اینکه چگونه برد مدیریتی به آن منفعت برخورده و در مورد آن منفعت تصمیمگیری کرده است و چه گام هایی طی کرده تا مدیریت شود).
با این لینک به آخرین ویرایش سند دسترسی پیدا کنید: