حس های زیادی هستند که نه میتوان آنها را به زبان آورد . . نه میتوان نوشتشان
یا اگر هم به زبان بیایند یا نوشته شوند باز هم حق مطلب ادا نمیشود
مثلن وقتهایی که دلت میخواهد کسی را بدون هیچ ناخالصی و فارغ از همه چیز، در آغوش بگیری
در آغوش بگیری و چنان به سینهات بفشاری تا برای تمام روزهای دلتنگی، تنهایی و بیقراری ذخیره داشته باشی
مجالی برای آغوش هم نداشتی لبهایت را به پیشانیاش نزدیک کنی چشمهایت را ببندی و تمام احترامت را به قداست آن آدم در بوسهای خلاصه کنی . .
گاهی اما
گاهی اما . . .
گاهی مجال هیچ چیز نمییابی !
نه آغوشی که ذخیرهاش کنی برای روزهای مبادا و نه بوسهای برای ادای احترام به قداست آدمی . .
گاهی فقط باید از دور کسی را تماشا کرد
و تمام حسرتها را توی بقچهای پیچید و گذاشت روی طاقچه ی دل . شاید منبع الهام این دلینوشته