حرف زدن از سوگ و سوگواری همیشه سخت بوده اما تجربیات این روزا باعث شده که صحبت کردن درباره این مسئله اهمیت بیشتری پیدا کنه. نوشتن دربارهی سوگواری در زمانهای که به خاطر تجربیات جمعی و تغییرات اجتماعی، شکل سوگواریها تغییر کرده، کار سادهای نیست. سوگواری هم مثل هر احساس دیگهای برای هر کسی به شکلای مختلفی بروز پیدا میکنه و آدمها در مواجهه با سوگ واکنشهای متفاوتی دارن. تو این مقاله میخوام سه تا از کتابهایی رو که دربارهی سوگ خوندم معرفی کنم و در آخر ببینیم که موقع مواجهه با سوگ برای مراقبت از خودمون و روانمون چه کارهایی میتونیم انجام بدیم.
کتاب اول؛ لنگرگاهی در شن روان (شش مواجهه با سوگ و مرگ)
کتاب لنگرگاهی در شن روان از نشر اطراف یه مجموعه داستان از شش نویسندهی مختلفه که هر کدوم تجربهی خودشون از سوگ و فقدان رو روایت میکنن. خوندن احساسات و تجربیات افراد مختلف پس از مرگ عزیزانشون به ما کمک میکنه این مسئلهی مهم رو درک کنیم که مواجه شدن آدمها با مرگ اطرافیانشون، شیوه سوگواری و زمان لازم برای کنار اومدن با این مسئله با همدیگه متفاوته. مرگ عزیزان و فقدان، تجربهی خیلی سخت و سنگینیه و برخی افراد به زمان و تلاش خیلی زیادی احتیاج دارن تا با این مسئله کنار بیان.
اولین داستان این کتاب با نام «یادداشتهای سوگ» نوشتهی چیماماندا انگزی آدیچی، دربارهی تجربهی از دست دادن پدرش در دوران پاندمی کروناست؛ تجربهی سوگواری در دورهای که امکان برگزاری مراسم و عزاداری جمعی وجود نداشت.
«سوگ معلم سنگدلی است. به تو میفهماند تسلیتها چه پوچاند و سوگ چقدر به زبان مربوط است. به ناتوانی زبان، به پرپر زدن برای کلمهها. چرا پهلوهایم اینقدر تیر میکشند؟ بهم میگویند از گریه است. نمیدانستم با ماهیچههایمان هم گریه میکنیم.»
دومین داستان این مجموعه، با عنوان «درنگ تاریک»، گزیده نامههاییه که راینر ماریا ریلکه برای تسلیت به دوستان و نزدیکانش نوشته و تو این نامهها از تجربه سوگ و مواجهه با مرگ صحبت کرده.
پس از زندگی، آکواریوم، تجربه و قصهی بیوه زن، عنوان چهار داستان دیگهی کتابه که هر کدوم تجربهی زیستهی افراد مختلف در زمان سوگواریه.
کتاب دوم؛ خاطرات سوگواری
رولان بارت فردای روز مرگ مادرش، نوشتن خاطرات سوگواری رو شروع کرد. این خاطرات به صورت نوشتههای روزمره با ذکر تاریخ و محل سکونتش نوشته شدن و موضوع همهی نوشتهها احساسات رولان بارت دربارهی مرگ مادرش در روزهای مختلف و در گذر زمانه.
«فکر میکردم مرگ مامان مرا قوی میکند چنانکه ممکن است به نوعی بیتفاوتی این جهانی دست یابم اما تقریبا برعکس بوده است: من حتی شکنندهتر شدهام. (جای تعجب نیست: بی هیج دلیلی، یک وضعیت ترک شدگی) ۱۸ فوریه ۱۹۷۸
با چه کسی میتوانم این پرسش را مطرح کنم و امیدی به پاسخ داشته باشم؟ آیا این که بدون کسی که دوستش داشتهای قادر به زندگی باشی به معنای این است که او را کمتر از آنچه فکر میکردی دوست داشتهای؟ ۲۸ نوامبر ۱۹۷۷
کتاب سوم؛ سوگ مادر
سوگ مادر، روایت شاهرخ مسکوب از احساساتش بعد از مرگ مادرشه. مسکوب مادرش رو عاشقانه دوست داشته و مرگ مادرش چنان تأثیری بر زندگیش داشته که سایهی مرگ وارد ذهن، زندگی و نوشتههاش میشه و تا آخر عمر همراهش میمونه. بخشی از کتاب سوگ مادر در واقع نامههاییه که مسکوب خطاب به مادرش مینویسه، نامههایی که قرار نیست پاسخی داشته باشن هیچوقت...
چه روز و شب بدی است. قلبم خفه شده است. چنان سنگین و افسردهام که انگار مرگ در رگهایم جریان دارد. احساس مرگ میکنم: نه تلخ است، نه اندوهگین و جانگزاست، سنگین است و مثل سنگی که به پای مردی در دریا بسته شده باشد مرا به اعماق میکشد...
راهکارهایی برای مواجههی راحتتر با سوگ
۱.به احساساتتون توجه کنید.
دیدن احساسات و بروز دادنشون بخش بزرگی از سلامت روان ماست. سوگواری کردن و اندوهگین بودن بعد از تجربهی مرگ اطرافیان کاملا طبیعیه. به خودتون اجازه بدین غم رو تجربه کنید تا روند بهبودتون سریعتر باشه.
۲.نوشتن به مثابهی درمان!
نوشتن احساسات یکی دیگه از راههای تخلیهی احساساته.سعی کنید هر روز چند خطی دربارهی حسی که دارید بنویسید. میتونید توی نوشتههاتون شخصی رو که از دست دادید مخاطب قرار بدید و از احساساتتون صحبت کنید.
۳.معجزهی صحبت کردن رو دست کم نگیرید.
صحبت کردن از احساساتمون ممکنه به ظاهر کار سادهای باشه ولی در عمل سخته. آدمها برای بروز احساساتشون به یک نقطهی امن و افراد امن احتیاج دارن. خوبه که در این مواقع با دوستانتون بیشتر صحبت کنید و احساسات و افکارتون رو به باهاشون در میون بذارید.
۴. سوگواری بازهی زمانی مشخصی نداره!
یادتون باشه که قرار نیست بعد از یه مدت زمان مشخص، این غم و اندوه به صورت کامل از بین بره. کنار اومدن با غم از دست دادن عزیزان، یه روند سینوسیه و گاهی اوقات غم و اندوه بیشتری رو تجربه میکنیم. ممکنه علیرغم گذشت زمان زیاد، بعضی مناسبتها یا اتفاقات باعث یادآوری خاطرات و تجربهی دوبارهی غم بشن.
۵.قرار گرفتن در مسیر روان درمانی
همونطور که گفتیم، صحبت کردن میتونه یه روش عالی برای بهتر شدن حالمون باشه و صحبت کردن با رواندرمانگر این شرایط رو به خوبی فراهم میکنه. رواندرمانی بهتون کمک میکنه احساساتتون رو بهتر ببینید و درک کنید و راحتتر با غم و اندوه سوگواری کنار بیایید.
شما تجربهای درباره سوگواری دارین؟ فک میکنید اینطور مواقع چه کارهایی بیشتر بهمون کمک میکنه؟