فوتبال از جمله ورزش های محبوب به شمار میرود که قابلیت تطبیق با زندگی اجتماعی ، اقتصادی و بلاخص کسب و کار را کار دارد. در فوتبال به بازیکنانی که در پست های مختلف زمین بتوانند به خوبی بازی کنند و از تکنیک بالایی برخوردار باشند اصطلاحاً ستاره می گویند و این تعریف کلان را میتوان در رشته های مختلف نیز تسری داد .در دنیای کسب و کار، مدیرانی وجود دارند که در مشاغل مختلف احتمالاً توانایی های خوبی از خود بروز می دهند ،از اینها نیز باید بعنوان ستارگان شغلی و یا کسب و کار نام برد علی رغم این تعاریف باید دانست وجود ستاره به این معنا نیست که یک تیم فوتبال ، یک گروه هنری و یا یک کسب و کار از اوضاع مطلوب و مناسبی برخوردار است . در همه این حوزه ها رقبایی وجود دارد که با نداشتن ستاره، گوی سبقت را از این گروه های ستاره دار ربوده اند. در این گونه موارد ضعفی وجود دارد که باید در چیز دیگری جستجو شود . بررسیها نشان داده است که عدم وجود فوق ستاره مشکل اصلی این حوزه هاست . فوق ستاره گان افرادی هستند که در حوزه های مدیریتی ، تمام توانایی های خود را که گاهی بسیار کمتر از ستارگان است در اختیار سازمان قرار داده و خود را تافته جدا بافته ای نمیدانند و به اصطلاح تاکنیک تیم را پذیرفته و کار گروهی را بر کارهای تکنیکی فردی ترجیح می دهند.
یادمان باشد سازمانها نیاز به فوق ستاره دارند . سازمانها باید از ستارگان مدعی، که صراحتاً اعلام می کنند ،اگر مسئولیتی به من واگذار شود بدون ورود دیگران تا پایان انجام خواهم داد و دیکتاتور مآبانه برخورد می کنند و اگر در گروهی قرار گیرند برای اینکه نظرات خود را دیکته کنند و گروه را با چالش مواجه می کنند پرهیز کنند. حوزه های موفق، حوزه هایی هستند که افراد آن با هر توانایی که دارند دراختیار تیم قرار می گیرند.