ناشناس
ناشناس
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

خونمون بو شاتوت میده

خفه از دود و الکل و ماسک میرسم خونه

ماسکم رو پرت میکنم تو سطل اشغال و میام غری بزنم به شرایط موجود که بوی شاتوت میخوره تو صورتم

اولش فکر میکنم بوی بستنی سالاره و بعدش متوجه میشم این یه اسانس جدید دیگه است که داره روی میز نم نمک برای خودش میسوزه

داستان عود و اسانسا تو خونه ی ما برمیگرده به یه سال و نیم پیش

اوایل ازدواجمون یه روز اومدم خونه دیدم خونه بوی این کافه های عربی میده و فضا غرق یه دود مه الوده !

بهش گفتم این بو خوبه ها ولی یکم سنگینه واسه خونمون !

از فرداش خونمون تبدیل شد به یه مغازه ی شمع و اسانس و عود فروشی

تو هر کشویی سرک میکشی یه اثری از یه شمع و عودی هست !

اکثرشون خوشبو نبودن و خستم میکردن اما این یکی بوی بهار داره ! بوی خنکی بستنی و بوی اینجا دیگه خونه است با خیال راحت نفس بکش!

گاهی که تلفیق میشه با بوی ملحفه و لباس های شسته شده ی روی بند فراموشم میشه چی گذشته اون بیرون بهم

این هیولای تورم و قیمت دلار و طلا و سکه و کوفت.

داشتم به شعله ی اسانس سوز نگاه میکردم ( از خودش یاد گرفتم این کارو ) که یهو با یه پیراهن خنک گلدار و موهای خیس از اتاق میاد بیرون میگه خوش اومدی ،چه بی سر و صدا اومدی !

میگم اره فکر کردم نیستی ! این چه بوی خوبی میده

میخنده و میگه پس بالاخره یکیش رو دوست داشتی ، یکی هم با بوی وانیل گرفتم ! نارگیلش رو پیدا نکردم و حیف و صد حیف که اگه خونه بو نارگیل بده انگار بهشت اومده خونمون

میگم اینم خوبه بهشتیه

مناسک دست و روبوسی به بعد از شست و شو دست و سر و صورت و ضد عفونی و تعویض لباس و هزار تا چیز دیگه انجام میشه

برمیگردم میبینم رو میز یه لیوان شیر گرم و دارچین گذاشته

دارچینش رو یه طور ریخته که شکل قلب بشه اما دارچینه سر خورده و قلبش پخش شده همه جا

میگه خواستم قلبش یه جا وایسه اما دارچینم میدونه عشق ساکن نیست و میدوئه تو سر و پای زندگی !

تو دلم میگم یا بسم الله جواب این جمله ی سنگین و چی بدم خدایا خودت به فریادم برس

همه ی مغز و فکر خستم و متمرکز میکنم میگم قربون دستت همینم خوبه

لبخند میزنه و خیالم راحت میشه که خیلیم جواب پرت و پلایی نبوده ...

میگم این چه اهنگیه که گذاشتی ؟

-چهار فصل ویوالدی؛ برای جا افتادن قیمه

اولش فکر میکنم برای جا افتادن قیمه اسم یک قطعه است اما خیلی زود میفهمم که شام قیمه داریم !

خندم میگیره و میگم اوه اوه چه بهشتی

میگه امروز با خاطر کارای خوبم خدا یکم بهشت پاشیده تو خونمون، تا جهنم نشده مراسم شکر گزاریش رو به جا بیار .

باید مینوشتم و که خونده بشم ؛ همه جا میشناختنم ! خواستم ناشناس بمونم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید