من در سمت یک کارمند روی صندلی قضاوت نشستهام.
با توجه به جمله بالا، انتقاد شما به عنوان یک مدیرعامل را هم میپذیریم.
اما نوشته امروز من، مصداق بارز نقش موثر یک همزن برقی در پخت یک کیکه.
چند وقتیه که در شرکتهای مختلف به دنبال کرسی بلند مدت برای نشستنم و هرروز با بیمیلی بیشتری به این قضیه نگاه میکنم.
به جز چند برند شناخته شده، چند شرکت دیگه به معنای واقعی به شرح وظایف اعتقاد دارند؟ البته که نظر شما از من مهمتره.
من آگهیهای استخدامی زیادی دیدم و مثل هرآدم دیگهای همه شرکتها مناسب من نبودن،
اما بیاید راجع به آگهیهای استخدامی حرف بزنیم که در جلسه مصاحبه، تازه میفهمیم دوییدنو نرسیدن یعنی چی!!
توقع من اینه که وقتی به آگهی استخدامی برمیخورم، زیر آگهی استخدام برای حوزه کاریم، یه خوراک میکس شده از انواع و اقسام مهارتها نبینم. وقتی هم به این موضوع اعتراض میکنم، جواب حالا این یه دونه که چیزی نیست نشنوم.
چون اینجوری میشه که برای ناخنک زدن به هر کاری، آش شله قلمکار از مهارتها درست میشه و در ازای اون کمترین حقوق هم در نظر گرفته میشه، چرا؟؟ به دلیل شرایط اقتصادی موجود در بخش خصوصی...!
بیاید به این نتیجه برسیم که زیاد بودن مهارتهای یک فرد و پیشبردن چندکار یه مهارته اما به شرطی که ما بفهمیم چی ازش میخوایم و بدونیم در ازای مهارتاش، چی بهش تعلق میگیره.
یک کارشناس محتوای متنی نیازی به یادگرفتن برنامه نویسی وردپرس، ساخت لندینگ پیج، سئو، رنگ شناسی، مدیریت رسانههای اجتماعی و... نداره.
شاید اگر برمیگشتم عقب نگاه دیگهای به شغل منابع انسانی مینداختم و برای حفظ این جایگاه، بین فرمهای آماده پرینت شده، منم یه تلاشی میکردم.
هرچند که این روزا تو فرم رزومه یک آژانس دیجیتال مارکتینگ معروف هم غلط املایی پیدا میشه.
من اونی نیستم که میره جلو آینه و میپرسه آینه به من بگو بهترین محتوا نویس شهر کیه؟
من اونیم که بین این همه متخصص سعی کرده معمولی بمونه.