دیروز همین حین که داشتم میرفتم کلاس یهو مثل همیشه وروجک وراجم پرید وسط افکارم و بهم گفت
تو کارهایی که انجام میدی اونقدر برات مهم نیستن.همین این کار جدیدت هم که شروع کردی فقط شروع کردی که باشه چون از شلوغی خوشت میاد، چون اگر برات مهم بود بیشتر از اینها براش وقت میذاشتی
در حالی که بازم مثل همیشه کپ کرده بودم گفتم یعنی چی؟باز چی میگی واسه خودت؟
نشست روی شونم و گفت ببین عزیزمن همهی آدمها تو زندگی خودشون یه الویت دارن یه چیزی که هرروزم انجام بدن خسته شون نمیکنه و هیجان داره براشون
یه کاری که میدونن اگر هرروز انجام بدم از روز قبلشون یه قدم جلوترن حالا تو نگاه کن ببین تو روزت از این کارا هست؟
مشغول فکر کردن شدم و خیلی مغرورانه سرمو بالا انداختم و گفتم معلومه من در روز هزارتا کار میکنم چی فکر کردی؟
وروجک وراج درونم یه پوزخندی زد و گفت خودتو گول میزنی که یه عالم کار انجام میدی اما راستشو بگو چقدر کارهایی که واقعا برات مهمه یا کارهایی که میدونی اگر هرروز انجامشون بدی یه قدم جلوتری رو انجام میدی؟
مثل یه بادکنکی که سوزن بهش خورده و ترکیده وار رفتم سرمو آوردم پایین داشتم دنبالش میگشتم.
دنبال کاری که واقعا از جونم بیشتر دوسش داشته باشم؟ چرا تو روزم نبود؟ چرا الویت من نبود؟
میدونی دیدم درسته من روزامو پراز کار میکنم و تازه به خودم میگم آفرین که تونستی این همه کار انجام بدی اما راستش این در واقع گول زدن خودمه برای فرار از انجام کارهای مهم.
کارهایی که شخصا به زندگی خودم مربوطه و رشد خودمو در پی داره.
مثل نوشتن، مثل خوندن، مثل تولید محتوا کردن دیدم دائم مغزم برای فرار از انجام دادنشون بهم میگه ولش کن تو وقت نداری به همین چهارتا کارت برس که یه موقع بدون درآمد نمونی.
ولی چه اشکالی داره اگر مدل برنامه رو عوض کرد به جای آوردن گزینههای زیادی از کار اونها رو محدود کرد یا اصلا چرا آدم الویت خودش رو تو همون ساعتهای اولیه روز جا نده؟
همون ساعت های اولیه که سرحال تره مغزش سبک و تمرکز خیلی راحت تره.
میدونی چون تو با تعیین الویتهات و انجام دادنشون هیچ وقت نیازی نداری برای کسی توضیحی بدی چون این در وهلهی اول زندگی خودته و جز خودت کسی نمیتونه به جای تو تلاش کنه تا رشد کنی.
امروز برای اینکه به خودم یادآور بشم کارهای مهم من باید تو الویت باشن قبل از شروع هرکاری اومدم و اینجا نوشتم.
تو هم همین حالا یه کار مهم و الویتت رو انجام بده.