میدونی عنوانو که خوندی میتونم بگم کمال و تمام یا تمام و کمال منو توضیح میده .خوب راستش باید تو نوشتن این روزانه نوشت ها جدی تر باشم یه جورایی باید از حالت شل به حالت سفت کردن تغییر حالت بدم .
میدونی خوب سرم خیلی شلوغه و پرونده ها همین جور باز پهنه این وسط و آفتاب هم بهش میخوره و من این وسطم و پرونده های باز اما راستش خوشحالم که سرم گرمه .
خوشحالم که از صبح تا شب که میام خونه اونقدر راه میرم که جاهای عجیب غریب کف پام درد میگیره .
برای شلوغ بودنم خوشحالم .
برای اینکه میتونم و توان دارم خوشحالم .
برای اینکه میتونم راه برم خوشحالم .
برام مهم نیست که چقدر خسته میشم و شبا اول میخوابم بعد سرم به بالشت میرسه .
راستش میدونی چیه از فکر به نداشته هام یا کمبود هام بعد از رفتن مامانم عصبی میشم و فاز و نول هام قاطی می کنه که صدای وروجک درونم اومد
که بهم گفت نیالا بیا داشته هاتو ببین اینکه کار می کنی اینکه میتونی راه بری ،سخت تلاش کنی .
همه ی اینا داشته های ارزشمند تو هستن که باید همیشه اونارو ببینی .
حالا که فکر می کنم این داشته های الانمو دوست دارم شاید با تمرکز به داشته هام بتونم بفهمم باید با نداشته هام چیکار کنم .
میدونی درسته من همیشه میگم زندگی بهترین معلم یادگیریه ،کم کم یاد میگیرم مثل تمام درس هایی که یاد گرفتم .