شاید این یه باور غلط باشه که از زمان های قدیم به ما رسیده ولی حتما غلطه ...
حالا شاید کنجکاو شده باشی که اصلا چی غلطه ؟
بهت میگم ...
چیزی به عنوان علایق ...شاید تا حالا کسی اون طور که باید وشاید نگفته فلانی برو دنبال علایقت چرا معطل نشستی ولی آدما تا دیدن یکی نشسته و به ظاهر بیکاره
اولین حرفی که اومد به ذهنشون این بود :فلانی ای بابا چرا نشستی بیکار ؟بگرد ببین شغل چی پیدا می کنی
میدونی خوب اون آدم هم در حالی که هنوزم با خودش درگیر میشه یهو با این حرف استرس می گیره و فکر می کنه دیر شد پس با دیدن اولین آگهی استخدام میره ببینه شغل چیه ...
و چه بسا حتی قبولم بشه و اونجا استخدام بشه ...حتی ممکنه سالیان سال هم کار کنه اما هیچ وقت تو کارش خوشحال نباشه ...
هیچ وقت صبح ها با خوشحالی بیدار نشه و بهش به چشم یه وظیفه نگاه کنه و یا برای ساکت کردن بقیه راضی باشه بمونه ...
اما مسئله اصلی اینه که اون آدم حتی نمیدونه علایقش چیه ؟چی میخواد ؟
چون روی خودش وقت نذاشته و صرفا برای راضی کردن آدمای اطرافش یا اصلا درآمد داشتن خودش حاضر شده وارد کار بشه ...
اما من میگم علایق انقدری مهم هست که به خاطرش وقت بذاری انوقت کاری رو پیدا می کنی که دوسش داری که انگیزه بهت میده ...
توی اون تو جا برای پیشرفت داری چون علاقه داری پس روی مهارت هات کار می کنی ...
من فکر می کنم کار و کار کردن رو یه جور دیگه برامون معنی کردن ...
کار کردن یعنی باید سختی بکشی ...کارکردن یعنی مجبوری جایی کاری کنی که علاقه نداری و کارکردن یعنی پول درآوردن برای خرج زندگی
نه هیچ کدوم از اینا درست نیست همه رو بریز دور !
کار کردن بخش مهم از زندگیه که اگر لذت نبری یعنی از نصف زندگیت لذت نبردی ...
کار خوب میتونه تورو تبدیل کنه به بهترین ورژن از خودت
کار خوب یه مسیر خوبی هم داره ...
تو هروز شادابی ،اعتماد به نفس داری ،انگیزه داری
و هیچ وقت اونقدری خسته نمیشی که دیگه ادامه ندی ...
مسیر درست کار کردن و کار خوب یه مسیر فوق العاده قشنگه که هم پراز درسه هم تفریح
کار کردن رو از اون حالت زخمت و سخت و طاقت فرسا جدا کنیم چون قرار نیست اینجوری باشه
با شناخت خودت و افزایش مهارت هات میتونی پله پله کار کنی و اون میتونه یه مسیر درست کاری باشه