سلام
من يك گربه روانشناسم..يعني صاحبم يك روانشناسه..و من انقدر اطراف كتابهاي روانشناسي صاحبم پرسه ميزنم كه همين الان همه شون رو از بَرَم و ميتونم شما رو رواندرماني كنم..تصميم گرفتم سبك زندگيم رو در اختيارتون قرار بدم تا كمي دنيا رو از نگاه ما گربه ها ببينيد ..پس شما رو دعوت ميكنم كه با سبك زندگي ما گربه ها آشنا شويد.مطمئنم كه تغيير بزرگي در زندگيتان خواهم بود.
خوب،جونم براتون بگه...
خيلي وقتها ميام و به عمد روي همون صفحه ايكه صاحبم در حال خوندنه ميخوابم تا بهش ثابت كنم :من آزادم و هر جاي خونه دوست دارم براي استراحتم انتخاب ميكنم يا ميخوابم،حتي اگر تو اونجا كار داشته باشي.پس بذار استراحتم رو بكنم...صاحبم هم خيلي منو دوست داره .. اينجور مواقع لبخند ميزنه و با مهربوني ميگه : قربونت برم من ،اينجا چه جاي خوابيدنه ؟خوشگل پشمالوي من ؟؟ و منو بغل ميگيره و حسابي منو ميچلونه و از نرمي بدنم لذت ميبره .ولي نميذارم خيلي منو تو بغلش بگيره.چون من آزادم و دلم نميخواد تا ابد تو بغلش بمونم.پس با يك كم فشار از بغلش ميپرم بيرون و ميرم دنبال اسباب بازيهام.من دوست ندارم مدتها در بند باشم.بايد رها باشم و هر كاري دوست دارم انجام بدم.بپرم،بدوم،خيز بردارم ،حتي آروم آروم به سمت شكار برم و ناغافل به چنگش بيارم..صاحبم بايد بدونه كه بايد به من آزادي بده..من هر طور كه دلم بخواد زندگي ميكنم و در هر لحظه كاري رو انجام ميدم كه دوست دارم..چون اولين اصل گربه بودن، آزاديه.
و حالا شما انسانها
در مورد شما انسانها هم ،از زبان صاحبم وقتي داره با همكلاسيهاش دورهمي كتابهاي روانشناسي رو هر شب انجام ميده ، در مورد نياز به آزادي انسانها خيلي زياد شنيدم ..هر شب موقع شروع تماسشون كه با نرم افزار اسكايپ باهم شروع به احوالپرسي ميكنن ،وقتي صداهاي ناآشنا ،غير از صاحبم رو ميشنوم كه از يه قاب مستطيل خيلي باريك بنام موبايل مياد ،هركاري كه در حال انجام دادنش هستم و هر جاي خونه كه باشم ،كارم رو رها ميكنم و خودم رو به سرعت ميرسونم به موبايل صاحبم و ميشينم پاي صحبتهاشون و خوب گوش ميدم ،ببينم دارن در مورد چي با هم صحبت ميكنن.و اينطور متوجه شدم كه صاحبم و دوستانش در روانشناسي با تئوري انتخاب كار ميكنند كه يك مبحث بسيار مهم در رويكرد واقعيت درمانيه.تئوري انتخاب ميگه كه هر انسان زنده روي زمين ،پنج تا نياز داره كه در تمام طول عمر تلاش ميكنه اونها رو ارضا كنه و اگر نتونه دچار مشكلات روحي ميشه . كه اين پنج نياز شامل:
١-نياز به بقا
٢-نياز به آزادي
٣-نياز به تفريح
٤-نياز به قدرت
و ٥-نياز به عشق و احساس تعلق خاطر ،
هستند.
تلاش ميكنم در هر مقاله ،يكي از اين نيازها رو براي شما همراهان عزيز توضيح بدم.
ولي امروز ميخوام در مورد نياز به آزادي صحبت كنم.همونقدر كه ما گربه ها دوست داريم آزاد باشيم و هر لحظه هر كاري دوست داشتيم انجام بديم،شما آدمها هم همينطور هستيد.آزادي در رفت و آمد و انجام هر كاري كه برايتان خوشايند است.آزادي در تمايلات و خيالپردازيها.بعبارت ديگر،آزاد بودن در ذهن و حركات. آزادِ آزاد.
ما گربه ها ميخوايم آزاد باشيم تا هر طور ميخوايم زندگي كنيم و براي ما ،چيزهاي ديگه هيچ اهميتي نداره.فقط آزادي.در حاليكه بعضي شما آدمها در زندگي اين نياز را كنار گذاشتيد تا در نهايت بتونيد از وقت آزادتون طبق برنامه اي مشخص استفاده كنيد.مثلا وقتتونو با كلي كلاس و جلسه و درس و دانشگاه و اضافه كاري سر كار پر ميكنيد و در واقع خودتونو اسير اونها ميكنيد و بعد مدتي بجاي اينكه با افزايش كيفيت زندگيتون شاد باشيد،ميبينيد كه برعكس ،نااميديد.عزيزان من ،بعنوان يه گربه،خدمتتون عرض ميكنم كه وقتي شما انسانها ميتونيد بهترين انتخاب رو داشته باشيد ،چرا انتخاب ميكنيد كه آزادي تون رو در ازاي پول يا سختي از بين ببريد؟
يك موضوع ديگه كه نظرم رو جلب كرده ،تفاوت ميزان نياز به آزادي شما انسانهاست.
ما گربه ها همه شبيه هم هستيم .به يك ميزان آزادي ميخوايم ولي ظرف نياز شما انسانها با هم متفاوته.يك نفر آزادي رو در خانه و در حد خواندن رمان مورد علاقه اش ميدونه و ديگري حتما بايد قله اورست را فتح كنه تا حس آزادي مطلق بهش دست بده .البته همه اينها به ارزشهاييكه شما انسانها در زندگي داريد هم وابسته است كه در نوشته هاي بعدي در مورد ارزشها هم صحبت ميكنم.
فعلا بايد برم بخوابم.امشب خيلي براتون نوشتم و چشمهام درد گرفته ..شبتون بخير دوستان..(دوشنبه ٢٣ تير ١٣٩٩)