خب این متن دومی هست که دارم توی ویرگول مینویسم. البته نیازی به اعلان نیست که متن چندم منه! بهرحال. هدفم از تولید این متن چی بوده؟ راستش هدف خاصی نداشتم! بابت یه مکاتبه برای استخدام توی ردیفِ شغلی کارشناس تولید محتوا، مجبور شدم که محتوایی در رابطه با دیجیتال مارکتینگ ایجاد کنم. ایجاد کردم و تحویلش دادم و گفتم که با چندتا چکشکاری و رنگآمیزی بیارم بذارمش اینجا.
به درد کی میخوره این متن؟ کسایی که تازه با این اصطلاح آشنا شدن و چیز چندانی ازش نمیدونن و کسایی که دوست دارن متنهای مختلفی بخونن
با توجه به اینکه توی یکسال اخیر در حال بهبود مهارت خودم توی زمینهی ترجمه بوده و امروزه حتی جدیتر پیگیر هستم، توی همین مدت بودش که برای اولین بار با عبارت تولید محتوا آشنا شدم؛ بخاطر اینکه به این موضوعات جورهای دیگهای فکر کرده بودم، به محض آشنایی با این اصطلاح تا حدودی به ابعادش پی بردم. البته اینجا نمیخوام دربارهی تولید محتوا حرفی بزنم. میخوام از دیجیتال مارکتینگ بگم. اونم مختصر و مبتدی.
حجم تولیدی محتوا روزانه چیزی در حدود 2میلیون و 500هزار عدد هارد اکسترنال 1ترابایتی است
خب یه جورایی همهی ما الان توی همین فضا یعنی بازار(market) محتوا تولید میکنیم. شاید بگی نه من توی ویرگول برای خودم مطلب میزنم؛ حرفی که خودم توی پست کوتاه سه دقیقهای قبلم نوشتم. خود ویرگول هم میدونه که توی یه مارکت بزرگتر داره فعالیت میکنه. هرجا اسم بازار میاد خب پول و کالا هم یهو پیداشون میشه. اصلا بدون این دوتا(یعنی واحد مبادلهای و شی مبادلهای) بازار معنی خودشو از دست میده. ولی بازار صرفا همینها هم نیست. به نحوی ما با هر بایت اطلاعات که میفرستیم و دریافت میکنیم، خودمون رو وارد این چرخه کردیم و چه بخوایم و چه نخوایم بخشی از اون شدیم و جالب اینه که دوست داریم این اثر خیلی موثرتر هم باشه و چه بسا برامون درآمدزایی کنه.
در دنیای امروز و فردا، دیجیتال مارکتینگ نه یک فرصت، بلکه ضرورت است.
این بازاری که اون بازار نیست، پس چیه؟
بازار بعد از گذر از عصرهای مختلف که توضیح اونا توی این متن گزاف هستش، به دورانی رسیده که سرعت مبادله به کسری از ثانیه تقلیل پیدا کرده. عصر دیجیتال. شاید بگیم امروزه آدما بدجور از هم فاصله دارن و دیگه از اون صمیمیتهای دوران پیشامدرن خبری نیست و روابط به سردی میل پیدا کرده. روابط سرد ماشینی. خب همین خودش جای کلی بحث و نظر داره؛ ولی قضیه اینه که برخلاف داستان صمیمیت، روزمرهی ما بدجور با دیگران گره خورده و احتیاجات ما بیش از پیش به هم ربط پیدا کرده. این بخاطر شبکهای هست که با سرعت ارتباطاتی جدید ایجاد میکنه و ارتباطات پیش رو دگرگون میکنه. عصر ارتباط. و کلی اطلاعات جابهجا میکنیم. عصر اطلاعات.
من محتوا تولید میکنم، به شرکتی هم متصل نیستم، و هیچ محصول هم قرار نیست بفروشم؛ ولی دارم خدماتی ارایه میدم که خود همین متنِ پیش روی شماست. پس میپذیرم که من هم بخشی از خانوادهی دیجیتال مارکتینگ شدم. حداقل اگر خانوادهی من نباشن، میتونن کافهای باشن که هر روز گذرم به اونجا میخوره. حتی اگه چیزی تولید نکنم باز در معرض گوشی همراه و هزار یک دیجیت دیگه هستم. دیجیت همون ارقام هستن. و یاد نعرهی آوازهخوانی افتادم که فریاد میزد "عدد احاطه کرده است فکر خلق را"
خب به دیجیتال مارکتینگ برگردم که به بازاریابی دیجیتال ترجمه شده. از اینکه به نظرم بازاریابی دیجیتال معادل خوبی برای اصطلاح Digital Marketing نیست بگذریم(اگر تونستم مطلبی در این باره جمع و جور میکنم).اگه بگن توی یه خط این اصطلاح علمی رو تعریف کنید، شاید جامعترین تعریف این باشه:
مطالعه و مدیریت تبادلات معاملاتی.
برای یک تعریف علمی جز به جز جمله مهم هست. پس ساده میشه فهمید که مطالعه میکنه. چیو؟ رفتارهایی که توی اون محیط اتفاق میوفته. هر روندی که بشه به طریقی علمی شرح داد. بشه آمار و ارقامی ازش جمع و جور کرد. بعد این مطالعه رو مدیریت میکنه و مدیریت خودشو باز مطالعه میکنه. خب از اونجایی که میدونیم این تبادل و معاملات بین افراد توی فضایی به اسم بازار در جریان هست، بهتره بازار رو هم بشناسیم.
بازار و اقیانوس محتوای آرام
قبلا جایی که توی اون خرید و فروش اتفاق میافتاد رو میگفتن: بازار. اما خب امروزه این مفهوم جنبههای متعددی به خودش گرفته و صرفا فضای فیزیکیایی نیست که توی اون کالا جا به جا میشه. البته چون ما میخوایم به یه تعریف علمی استناد کنیم از جنبههای مختلف ارزیابیش میکنیم؛ وگرنه بازار همون بازار سر کوچهست.
توی علم اقتصاد بازار(Market) یک فرایند هست تا مکان. فرایند یعنی اتفاقاتی توش میوفته که روندهایی رو دنبال میکنن و توی اون نتایجی رو میشه مارک کرد. خب این روند مثل حرکت آب توی جوی نیست که بشه راحت دیدش. قدری پیچیدهست و هر روز با تولید روزافزون محتوا و به قول معروف منفجر شدن فضای شبکه از محتواهای تولیدیِ ما، قضیه شکلهای دیگهای هم خواهد گرفت. ولی من این اصطلاح منفجر شدن رو دوس ندارم. چون منفجر شدن یعنی به حد ماکزیمم رسیدن و بوم. در صورتی که ما داریم توی اقیانوس محتوای آرام، غرقتر میشیم.
دیجیتال مارکتینگ چطور کار میکنه
بازار محیطی هست که توی اون مبادله صورت میگیره و هرچیزی که توی این مبادله موثره، از جیب خریدار گرفته تا لبخند فروشنده و برسیم تا آب و هوای اون روز و دعوای خانوادگی یک سیاستمدار رو میشه تحلیل کرد. البته دیگه چیزایی مثل کورونا ویروس و عصر قرنطینه رو هم که ناخونده وارد این داستان میشن رو هم نمیشه اصلا پیشبینی کرد. کارشناس دیجیتال مارکتینگ کارگزار بورس نیست که بخواد تحلیلهای عجیب بکنه؛ یه سری ابزار مشخص داره و یه چیزی به اسم خلاقیت.
کارشناس دیجیتال مارکتینگ میاد و این فرایند رو از هرجهتی که فکرشو بکنه و فکرشو بکنی بررسی میکنه، آمار رو تجزیه تحلیل میکنه، پیشبینی میکنه و استراتژی میچینه تا به نتایج مطلوبی برسه.
عمدتا خدمات دیجیتال مارکتینگ در بستر اینترنت هست. مگر سرویسهای پیامکی یا تلفن همراه که اونام به هرحال دیجیتال هستن. چند مورد کلی هست: محتوای متنی، محتوای صوتی(پادکست)، محتوای تصویری(عکس و نقش) و محتوای ویدیویی. چی مهمه؟ مهم تعیین استراتژی مناسب برای چطور بکار بستن این موارد هست و خلاقیت در تولید اونهاست.
با وجود همچین غول پر از شاخ و دمی به اسم دیجیتال مارکتینگ ضرورت دیگهای توی بستر دیجیتال خودنمایی میکنه که شاید برای زندگی در روزگار امروز و نه برای کسب و کار، ضروری باشه. سواد رسانهای. قدرت تجزیه و تحلیل کاربران در اقیانوس محتوای آرام و بلعیده نشدن در دهان این غول.