مدتهاست که صفحهی ویرگول خودمو ایجاد کردم؛ ولی چیزی ننوشتم. برای همین تصمیم گرفتم نوشتهی اولم رو اختصاص بدم به خود نوشتن. در واقع این متن خیلی خودمانی و کوتاه به «چرایی» در نوشتن پرداخته. چرا ویرگول؟ بعد از جستجویی مختصر، متوجه شدم که از معدود فضاهای فارسی که این نیازِ منو میتونه برآورده کنه همین ویرگول هست. نیاز به جستجو و نوشتن. قالب ساده و اقبال عموم برای متنهای طولانی منو ترقیب کرد تا اینجا رو انتخاب کنم. شما چه جایی به غیر از ویرگول در بین وبسایتهای فارسی سراغ دارید؟
بخشی از زمان آزاد من به ترجمه اختصاص داره؛ اما نه به صورت حرفهای و آکادمیک. عموما به دنبال مطالبی هستم که برام جالب باشه و اینکه بتونم اونارو مدلسازی کنم. خب این یعنی چی؟ یعنی بعد از ترجمه بتونم درونمایهی اصلی اون متن رو پیدا کنم؛ بازنویسی کنم و به شکلی قابلِ فهم به فارسی برگردونم. این یعنی بتونم متن رو به درون خودم راه بدم و جزیی از دریای درون خودم بکنم که میشه توش آبتنی کرد و حتی افراد رو به این فضا دعوت کرد. مشخصا کار پرزحمتی هست و در حال حاضر صرفا برای علاقه اینکار رو دنبال میکنم.
میل به دیده شدن و انتشار مطالب موثر باعث شد که به جای فولدر و فایلهای ورد، اینجا هم بنویسم. به نظرم میاد که انتشار میتونه رویکرد نویسنده رو تغییر بده. همچنین نویسنده میتونه رویکرد دیگهای رو برای نوشتههاش طراحی کنه. روزگاری صادق هدایت توی کتابی صاحب نام(بوف کور) نوشته که من دارم برای سایهی خود مینویسم و مهم نیست دیگران بخوانند یا نه! حالا اینکه سایه چی هست منو یاد روانشناسی به اسم یونگ میندازه که میشه بعدا بهش پرداخت؛ ولی به نظرم این عبارتی که صادق هدایت در ابتدای کتاب خودش آورده در تمامی نوشتهها صادقه! چه روی برگهی کاغذ باشه و صدای خطخطی شدنش و یا ناشی از صدای کوبشِ انگشتان بر روی دکمهها و امروزه هم حس لمس و قلمهای نوری؛ و شاید فردا با اشارت ذهن. در واقع اولین کسی که نوشتهی منو میخونه خود من هستم.
شما رو به دنیای درونم در ویرگول دعوت میکنم و هر از چند گاهی برای خودم خواهم نوشت. اینکه از چی بنویسم کاملا به روزمرهی من بستگی داره و هیچ طرح از پیش مشخصی برای این صفحه ندارم. برای همین مشتاق شنیدن نظرات شما خواهم بود تا متفاوتتر بنویسم.