دیروز یکی از بدترین کلیه درد های کله زندگیمو تجربه کردم وامروز واقعن خداروشکر میکنم که تونستم تحملش کنم،اینکه درد بده ومشکل کلیوی بد تره روکاری ندارم،بالاخره ازیه جایی به بعد آدم به دردشم عادت میکنه.دیروز اونقدر اوضاع بدی داشتم که بایه تو گفتن ام گریه ام میگرفت.بعد ازکلی قرص ودوا گوشی روگرفتم دستم انگارنه انگار کل دیشبو پلک روی هم نذاشتم.روزه قبلش به خیلی ازدوستام پیم داده بودم که یه بلیط از کنسرت آقای معروفو دارم.باتوضیحات بالامشخصه که شرایط رفتنشو نداشتم و باید میدادمش به یکی شون.واما پاسخ دوستام:
نوچ مگه خودت مردی که نمیری!
ای بابا حالا معلوم نیس ازکجا بلیطه مفت گیراوردی که میخای بندازیش به ما.
آخه سه نقطه من اگه پول داشتم خودم میخریدم نه که منتظرشم تو ی اوشکول بدی به من.
اون وسط یکیم نوشته بود ادم واقعن میمونه برع یانه ومنم امیدوازترازبقیه بحثوبااون شروع کردم ولی وسطاش به این رسیدم که پول نمیده واسه این جلف بازیا وتنهایی کجا بره...
تاخاستم اثبات کنم جلف بازی نیستو وواسه تخلیه هیجان خوبه هم شروع کرد مثل بقیه کلی حرف بم زدنواون وسطه اینقد عصبانیم کرد که گفتم اکانتشو پاک کنه ومثه خودش با توهین بحثو جلوبردم. اون لحظه اینقدرناراحت بودم که حتی دردکلیه روهم حس نمیکردم واخرین تیرخلاصی ام خودم باپاک کردن اکانتم به خودم زدم.این وسط هیچ کس نپرسید چرانمیخای بری...هیچ کسم براش مهم نبود چرا به اون پیم دادم این وسطه...این وسط من موندم ویه بلیط ازکنسرت آقای معروف...