30 درصد دانشجویان ِ دانشگاههای ایران، به رشتهی تحصیلی خود بیعلاقه هستند؛ که میتواند یکی از عوامل افت انگیزه و در نتیجه افت تحصیلی آنها باشد. دانشگاه از منابع مختلفی برای آموزش دانشجویان هزینه میکند. هزینههای مالی ملموسترین نوع هزینهها هستند؛ اما هزینهی ارزشمندتری که شاید چندان به نظرمان نیاید، زمان و انرژی ِ نیروی جوان است. در واقع ما جوانیمان را در دانشگاه هزینه میکنیم! شناخت مشکلاتی که دانشجو با آنها مواجه است به برنامهریزی برای افزایش بازده در دانشگاهها کمک خواهد کرد.
در بدو ورود به دانشگاه،موجودی فوق العاده با انرژی بودم که از خودم انتظار داشتم "حالا که اومدم دانشگاه، با کمک اساتید این انرژی رو در راه کمک به علم خرج میکنم. ولی از همون ترم اول دیدم واقعا از این خبرا نیس! و هرچی که گذشت این حس قویتر شد.
برخی از این مشکلات با کمک جمعی از افراد در پلتفرم پادپرس گردآوری شدهاند:
بزرگترین عیب دانشگاه پرورش تک بُعدی آدمهاست! کاش داخل دانشگاه جلساتی برگزار میشد تا ما طرز درست فکر کردن یاد بگیریم، طرز برقراری ارتباط با آدمهای بزرگتر از دوستانمون. یاد بگیریم که چطور یک متقاعد کننده باشیم (با توجه به اختراعاتی که هیچ وقت به تولید انبوه نرسیدن).
شاید یکی از بزرگترین چالشهایی که برای بهبود وضعیت دانشگاهها با آن روبهرو هستیم، افزایش تعامل استاد با دانشجو باشد. تعاملی که از جنس گفت و گو، شفافیت و اشتراک تجربههاست.
چه ایرادی داره که ما خودمون رو علامهی دهر ندونیم؟ یه چیزی تو مایههای توانایی نه گفتن هست. تو دانشگاهی که فوق لیسانس رو خوندم از بزرگتراش یاد گرفتم که به راحتی این توانایی رو داشته باشم.
اما آیا کم بودن تعامل بین استاد و دانشجو ناشی از بیانگیزگی استاد است؟ شاید دانشگاهها باید معیارهای انتخاب استاد و سنجش او را تغییر دهند. یا شاید برگزاری دورههای آموزشی برای اساتید به افزایش بازده دانشگاهها کمک کند.
یه تیپ از شخصیتهایی که قسمت بزرگی از اساتید آینده رو تشکیل میدن کسانی هستن که زیاد براشون فرقی نمی کنه استاد چه نوع رفتاری از خودش نشون میده. افرادی که بیتفاوت هستن و غرق در آموختن و پاسخ دادن به سوالهای اساتید و گرفتن نمرهی 20. اینها افرادی نیستن که انگیزه خودشون رو از دست داده باشن؛ فقط خوب درس خوندن و زیاد اهل گفت و گو و بحث هم شاید نباشن.
یک از اساتید دانشگاه صنعتی شریف اینطور میگوید:
به عنوان یه استاد، فکر میکنم تلقی دانشجو در بدو ورودش به دانشگاه، از استاد و فضای دانشگاه، این هست که با محیطی برخورد میکنه که افق دید خیلی فراتری داشته باشه یا قرار باشه دید عمیقتری بهش ببخشه. آدمایی رو ببینه که به لحاظ اخلاقی وسیعترند، علاوه بر اینکه عالمترند (علم شایان توجه دارند)، افرادی که میتونه تا حد زیادی آرمانها و ایدهآلهای اخلاقی و علمی خودش رو درشون جستجو کنه.
بیشتر دانشجوها با چنین دید آرمانگرایانهای وارد دانشگاه میشن و این آرمانگرایی همون ترم اول، هم به لحاظ علمی (نوع تدریس) و هم به لحاظ برخورد فرهنگی و اخلاقی، با بن بست مواجه میشه و شکسته میشه. و این تاثیر خیلی منفیای داره: وقتی این بچهها در سال اول متوجه میشن دانشگاه چیزی نبود که تصورش رو میکردن، سوق میخورن به سمت یاس و ناامیدی. به این سمت میره که از دانشگاه انتظار خاصی نداشته باشه و در ضمن نگرش ابزارگرایانه، نسبت به دانشگاه و نسبت به فضای کلاس، پیدا میکنه.
شما می گید دانشجویی که بدو امر میاد انتظارش چیه؟ اون انتظارش همین چیزهاست. فکر میکنه با یه محیطی مواجه میشه که استادش میاد خیلی راحت میگه من همه چیز رو بلد نیستم. استادش هیچ گونه ابایی از بحث و صحبت نداره. استادش آدمیه که ساعت ها وقت میذاره بعد از کلاس برای صحبت با دانشجوهاش. و وقتی دانشجو ببینه هیچ کدوم از اینا وجود نداره شما چه انتظاری دارید از دانشجو؟
این سیستم در آینده خودش رو تکرار میکنه. از کاستیهای محیط، درس نمیگیره که در آینده درصدد رفعش بربیاد. بلکه خود این دانشجوی فعلی پس فردا در مسند استادی میشینه و چه بسا از استادان پیشینش سخت گیرتر و بدتر بشه.
لزومی ندارد که همهی مسیرها را خودمان یکبار طی کنیم. با بررسی راهکارهایی که دانشگاههای برتر دنیا برای افزایش بازده به کار بردهاند، میتوانیم به بهبود شرایط سرعت دهیم و در وقت و انرژی صرفهجویی کنیم. از طرفی با صحبت از تجربههای دوران دانشجوییمان میتوانیم در تهیهی بانکی از مسائل موجود سهیم باشیم. برای مشارکت در تهیهی بانک سوالات در حوزهی آموزش از لینک زیر استفاده کنید:
مشارکت در کمپین جمعآوری مسئله در حوزهی آموزش
این متن به کمک پادپرس تهیه شده است. برای دیدن متن اصلی از لینک زیر استفاده کنید:
چرا اکثر دانشجوها بعد از ورود به دانشگاه دچار افت انگیزه میشوند؟