پرباز | ParBaz
پرباز | ParBaz
خواندن ۲ دقیقه·۶ سال پیش

من یک چریک هستم

از انسانهای بی تفاوت متنفرم. معتقدم كه زندگی كردن به معنای چريك بودن است. كسی كه براستی زندگی میكند، نمی تواند شهروندی چريك نباشد.بی تفاوتی درواقع سست عنصری، انگل واره گی و بزدلی ست، نه زندگی. به همين دليل از انسانهای بی تفاوت متنفرم.

بی تفاوتی وزن مرده ی تاريخ است. و بصورت بالقوه ای بر تاريخ اثر میگذارد. منفعلانه عمل میكند، اما عمل میكند. بی تفاوتی همان بخت بد است؛ كه هيچگاه نمی توان حسابی روی آن باز كرد، همان چيزی كه در برنامه ها اختلال ايجاد می كند و خوش ساخت ترين طرحها را مخدوش می كند، بی خردی و فقدان آگاهی ست كه هوشمندی را سركوب می كند. همان شرّی ست كه دامنگير همه می شود.

گويی بخت بد است كه همه چيز و همه كس را تحت تأثير قرار می دهد، تو گويی كه تاريخ چيزی جز كلان پديدهای طبيعی نيست، فوران آتشفشان يا زلزله ای ست كه همه را قربانی می كند، چه آنكه می خواست و آنكه نمی خواست، چه آنكه می دانست و يا نمی دانست، چه آنكه فعال بود و چه آنكه بی تفاوت.

در اين شرايط، برخي ناله های رقت بار سر می دهند، و بعضی فقط بطور شرم آوری ناسزا می گويند اما اندك كسی از خود می پرسد: اگر من نيز وظيفه ی خود را انجام می دادم، اگر سعی می كردم كه اراده ام را اعمال كنم، آيا آنچه كه رخ داده، اتفاق می افتاد؟ بدين سبب نيز از انسانهای بی تفاوت متنفرم: زيرا ناله ی ابدی آنان از سر معصوميت عذابم می دهد.

از هر يك از آنان می خواهم توضيح دهد كه چطور نقشی را كه زندگی به او محوّل كرد و هر روزه به عهده اش میگذارد را ايفا می كند، از هرآنچه كه انجام داده و بخصوص هرآنچه انجام نداده است.

من فكر می كنم كه می توان با آنان بی شفقت بود، و بايسته نيست ترحم و اشكی برای آنها به هدر داد.

من یک چریک هستم، زندگی می کنم، و در ذهن آگاه ام پیشاپیش جنب و جوش کار برای شهر آینده را، که به سهم خود در حال ساخت آن هستم، احساس می کنم.

شهری که در آن تعهد های اجتماعی فقط بر گرده اندکی سنگینی نمی کند، که هر آنچه در آن رخ می دهد از روی تصادف و بخت بد نیست، بلکه در نتیجه ی عملکرد هوشمندانه شهروندان است.

هیچکس در این شهر کنار پنجره به تماشای عده ای که خود را قربانی و فدا کنند، نمی نشینند.

زندگی می کنم و چریک هستم. به همین خاطر از کسانی که هیچ موضعی ندارند متنفرم، از انسانهای بی تفاوت متنفرم.

آنتونیو گرامشی 11 فوریه 1917 (با اندکی تخلص)


گرامشیچپعدالتچریکبی تفاوتی
‏یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی | ‏عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم... ‏
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید