یک افزونه کاربردی که نباید از دستش بدی اگه مدت زیادی رو به وب گردی مشغولید و یا دوست ندارید مطالب کسانی که در ویرگول دنبال می کنید رو از دست بدید، این افزونه مناسب شماست...
دل شکسته / قسمت چهارم (آخر) سارا گفت "يه خبر خوب. بابا اجازه داده يه عقد محرميت بخونيم". خاله هم گفت "علی جان! نگفتی خاله طاقت نداره رو تخت بيمارستان ببينتت؟!" احمدآق…
دل شکسته / قسمت سوم كنكورش برعكس من، عالی شد. پزشكی دانشگاه شهيد بهشتی تهران. مسابقات كشوری بوكس هم شروع شده بود و توی خيالم اول میشدم. بعدش هم مسابقات جهانی…
دل شکسته / قسمت دوم رسيدم. مستقيم رفتم دانشگاه سر كلاس اما خودم توی كلاس نبودم. فكرم مدام پیِ اين بود كه زودتر ظهر بشود و بروم خوابگاه منتظر تلفن مادرم بنشينم.…
دل شکسته / قسمت اول از وقتی دو سه سالش بود خاله گهگاه به شوخی يا هر چيز ديگری از من میپرسيد "دوست داری دامادم بشي؟" . من هم از خجالت سرخ و سفيد میشدم. هيچ و…
چندتا آدم پیدا میشه که به دادت برسه؟ هانیه دو دقیقه نرو. میشه؟ جون بچهمون! ببین هانیه بخدا من تحمل ندارم اینجوری با من حرف نمیزنی. دارم میپُکم هانیه. میشه بشینی پیشم؟نمی…
سخنی با بیعشق یک دفتر، از این دفترهای شیک با برگههای کاهی و جلد گلگلی گذاشتی میان دستهایم. چشمهای متحیرم را که دیدی، برای اولین بار، فقط برای من، فقط…
مطمئنی همه چی اوكی بوده؟ يه ترمى بود كه هواشو داشتم. پسرِ خاصّى دور و برش نمیپلكيد. همه چيز خوب به نظر میرسيد ولى اون خواستگارى آخر يه ذره كار دستم دادهبود. يه ب…
مادرِ سِلفىها همیشه یه جوری رفتار میکرد انگار از دماغ فیل افتاده. مطمئن بودم با پول دادن تو تیزهوشان راهش دادن ولی خودش یه بند از ژن و استعداد خوبش تعری…
تصور میکنم که این، بهترین نوع اخراج شدن باشد همه به من علاقه داشتند. درآغوشم میکشیدند و کنارم عکس میگرفتند. از همه بیشتر بچهها، که اطرافم میچرخیدند و بازیگوشی میکردند. اما همهی…