پرباز | ParBaz
پرباز | ParBaz
خواندن ۱ دقیقه·۶ سال پیش

واقعاً این شهر هم به شومیثا نیاز دارد...

ساعت ۱۶، اهواز

چشم چشم را نمی‌بیند. بچه‌های مدرسه را زودتر تعطیل کرده بودند تا به خانه‌هایشان بروند. همه کارمندان تعطیل‌ شده بودند و به‌سختی خود را به ماشین‌هایشان می‌رساندند تا فرار کنند. برق، آب مثلاً شرب، گاز و تلفن قطع‌شده است. ۸ ساعت قطعی برق، هر شهری را فلج می‌کند. اهواز ما هم مستثنا نیست.

از دانشگاه که بیرون شهر است به‌سرعت به سمت خانه می‌روم تا همسرم و پسرم علی را به بیرون شهر ببرم. نمی‌دانم شاید آبادان اوضاعش بهتر باشد. خانه پدرم هم آنجاست. اما تلفن قطع‌شده و نمی‌توانم تماس بگیرم. واقعاً کلافه شده‌ام. روی پل غدیر ترافیک شدیدی شده است و همه نگران اوضاع هستند. نمی‌دانم به چه کسی ناسزا بگویم. وقتی صدام حمله کرد؛ حداقل تکلیفمان مشخص بود. از شهر می‌رفتیم و به صدام فحش می‌دادیم. اما امروز...

واقعاً دلم می‌خواست از روی همین پل به داخل آب بپرم و کمی آرام شوم. از دست این مسئولین؛ از دست این آب‌وهوا؛ از دست این شهر خسته‌مان. دیگر امکان رانندگی هم وجود نداشت. ماشین را کنار زدم تا کمی هم خودم و هم هوا، آرام‌تر شویم.

توی فکروخیال خودم بودم که تعدادی از پیروان مندائیان (پیروان حضرت یحیی (ع)) را دیدم که کنار رودخانه، چادر برپا کرده‌اند و مشغول غسل تعمیدشان هستند که فکر کنم نامش شومیثاست. خیلی آرام و باحوصله کارشان را انجام می‌دادند و ذکر می‌گفتند.

واقعاً این شهر هم به شومیثا نیاز دارد...

اهوازخوزستانهوامسئولین
‏یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی | ‏عمری است پشیمان ز پشیمانی خویشم... ‏
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید