ویرگول
ورودثبت نام
Parisa Asadi
Parisa Asadi
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

منِ ممنوع شده!

نمیدونم شاید پشیمون بشم و به یک‌باره هر آن چیزی که نوشتم رو پاک کنم!

نوشته‌هایی که....

دیشب بین گریه‌های دلخراشم، سوالِ مغزم، قلبم رو لرزوند..

"چرا شمسِ قلبمه؟؟"

و بعد به خاطر آوردم خاطراتی رو که در کنار هم چیده شدن تا به اشک‌هام شدت بیشتری داده و احساساتم رو بیشتر به مرز طغیان و خروش بندازن...

《 اولین واژه‌ها از حس دلتنگی برای اون بودن که روی کاغذ ریختن و جملات کنار هم قرار گرفتن و اولین نوشته‌های من خلق شدن! و رفته رفته واژه‌های بیشتری جون گرفتن و کاغذهامو به رنگ مشکی درآوردن!

و در نهایت من رو تبدیل به نویسنده کردن! احساساتی شکوفه‌زده از خاکِ قلبم که نه خودم و نه اون، بلد نبودیم چطور مراقبش باشیم تا رشد کنه‌... تا تبدیل به کاکتوسِ خاردار نشه؛ که قلب هردومون رو زخمی و خون آلود نکنه! خونی تیره از جنسِ نفرت...!

نوشته‌هایی که اولش از جنسِ خاکستریِ دلتنگی برای آرزویی دست نیافتنی بودن....

سماجت بیشتر و مصمم بودنِ سالِ اخیرم، برای تغییر خودم و بهبودِ زخم‌های ناخواسته‌ی ذهن و روحم و دنبال کردن هدفمند و عمیقِ روانشناسی... تک به تک‌شون، اولین جرقه‌هاش، بزرگ‌ترین نقطه‌ی عطفش، همون چراییِ قلبمه! همون شمسی که همیشه شمسِ قلبم باقی میمونه. 》

" یادمه بهش گفتم:
_ تو سقوط و صعود منی...
در جوابم نوشت:
_ من اگه مولوی باشم، تو شمسِ منی..."

اما حالا اون تنها خورشیدِ غروب کرده‌ی قلبِ قفل و زنجیر شدمِ...

قلبی که قفل شده تا مبادا احساساتِ ممنوع شده‌ش بیرون بریزن! احساساتی که با زندانی شدن من رو تبدیل به یه دخترِ منطقی کردن... واقع‌بین‌‌تر و آگاه‌تر...

برای من فقط، فرقی نداره کسی از زندگیم بیرون رفته باشه یا هنوز کنارمه؛ اگه الهام بخشِ وجودم شده باشه، فراموش شدنی نیست.. و با تمومِ خاطرات سیاه و سفیدش، ارزشمند میمونه. ارزشمند مثل قابِ عکسی قدیمی، بر دیوارِ خونه‌ی قلبم... حتی اگه بروز ندم و کسی ازشون خبر نداشته باشه!

.

.

It was quite a lonely night
یک شب کاملا تنهایی
In the blink of an eye
به یک چشم بهم زدن
The dark faded out
تاریکی محو شد
Blooming under the sunlight
خاطرات من و تو
Memories with me and you
زیر نور خورشید شکوفه میده

All these lights are colored in by you
همه ی این نور ها توسط تو رنگ آمیزی شده (به همه ی نورها رنگ میبخشی)

All these times are precious due to you
همه ی این زمان ها بخاطر تو ارزشمنده

Four sеasons have passed with you
چهار فصل با تو گذشت

Four scents wеre left ’cause of you
چهار رایحه بخاطر تو باقی موند

All the reasons why I can laugh out
همه ی دلایلی که باعث میشه بتونم بخندم تو هستی

All the reasons why I sing this song
همه ی دلایلی که باعث میشه این آهنگو بخونم تو هستی

Thankful to be by your side now
ممنون که الان کنار تو هستم
I’ll try to shine brighter than now
سعی میکنم بیشتر از الان بدرخشم

My you _ Jungkook (BTS)

شمساحساسات زرد رنگماو و او بدون من و ما
پس از هر سقوط، پروازِ نفسگیری در راه است... P.A
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید