Parisa Asadi·۱۸ روز پیشاز روزمرگیهای اخیرماین روزها واژهی "درد" شده مرکز زندگیم. برام مقدسه. چون میبینم هر جا که از چیزی یا کسی عمیقا رنجیده شدم، برای ایجاد یه تغییر عظیم تو زندگیم…
Parisa Asadi·۲۰ روز پیشمرسی زندگی...آدم هر چقدر بیشتر میفهمه، بیشتر دردش میاد.وقتی دردش میاد، احتمالا اشکش هم درمیاد.بعد که دردش تموم میشه، کم کم میبینه حالش داره بهتر میشه.…
Parisa Asadi·۲ ماه پیشپراکندگیهای منسجم...۱۱/۱۸این روزها یه جور عجیبی سکوت کردم. مکالمههای روزمرم پابرجاست اما نمیتونم بگم درونم چی میگذره و چطور میگذره. نمیدونم شبام چطور به صبح…
Parisa Asadiدرنوایِ بانو·۲ ماه پیشچکههای قلمشاید واقعا لازمه به خودم یادآوری کنم که زخمهام هویت من نیستن. اونا فقط بخشی از داستان زندگی منن. شاید اینجوری بخاطر چیزهایی که نداشتم و از…
Parisa Asadiدرعشق و تاثیرات آن·۳ ماه پیشمنِ آزاد شده از زندان قلبممن اگه خورشید بودم، تو ماه بودیاگه آتیش بودم، تو آب بودیاگه سفید بودم، تو سیاه بودیاگه تاریک بودم، تو روشن بودیاگه شادی بودم، تو غم بودیمن…
Parisa Asadi·۳ ماه پیشآذر؟واقعا برای عنوان پست نظری ندارم اما خود پست؟ طوماری از افکار و احساسات در هم پیچیدهست.
Parisa Asadi·۴ ماه پیشچپتر جدیدیک هفته گذشت. اتفاقی که میخواستم افتاد و با اقتدار تمام از کار لعنتیای که خیلی از دور درست بنظر میومد بیرون اومدم. هر چند که به نفر بهم گف…
Parisa Asadiدرپراکندهجات!·۴ ماه پیشپراکندهجات آبانی...بالاخره بعد مدتها امشب تونستم یکم بنویسم:))))