ویرگول
ورودثبت نام
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

آسیب روحی ما را قویتر نمی کند

شاید شما هم زیاد شنیده اید که به کسی که شکست خورده ‌ یا آسیب روحی دیده می گویند نگران نباش این اتفاق تو را قویتر می کند یا حتی یک جمله معروف هم هست که می گوید «آنچه من را نکُشد، قویترم میکند. »

آنچه من در زندگیم تجربه کرده ام این بود که آسیبهای روحی فقط ما را انسانهای سرد و بی عاطفه و بی اعتمادی می کند تا جایی که نسبت به وقایع پیرامونمان واکنشهای سرد و بی تفاوت نشان دهیم .

آسیبهایی که خود من در رابطه ها دیدم هیچ وقت من را قویتر نکرد ، تنها از من انسانی ساخت که مدام با خصلت مهربانی و سادگی درونم که خیلی هم دوستش دارم ، در جنگ باشم و همیشه بترسم که خودم باشم، مبادا دوباره آسیب ببینم.

کسی که دوره آشنایی به من دروغهای بزرگ گفت به من کمکی نکرد تا قوی شوم بلکه از من آدم بی اعتمادی ساخت که برای هر موضوع کوچک و بزرگی تا فیها خالدونش را ندانم، اعتماد نکنم و این موضوع در زندگی به من ضربه زد.

یا کسی که در دوستی رازم را برملا کرد ، به من کمک نکرد دوستان بهتری پیدا کنم ، بلکه از من انسانی ساخت که هیچوقت نتوانم با کسی حرف بزنم و راز و درد دلم را به کسی بگویم چون می ترسیدم که مبادا رازم را آشکار کند و آنقدر حرف نگفته در دلم نگه می‌داشتم تا احساس خفگی کنم.

کسی که ادعا می کرد عاشق من است و تا کمی از او دور می شدم، سر و‌گوشش می جنبید و پیِ آدمهای دیگر می رفت از من آدمی ساخت که نتوانم به عشق در یک رابطه اعتماد کنم و نتوانم امنیت واقعی را در رابطه تجربه کنم.

نمی گویم این اتفاقها درس نبوده اند چون که بوده اند؛ اما علاوه بر درسهایشان خسارتهایی هم داشته اند که به روح و جسم و زندگیم وارد شدند و این خسارتها گاهی جبران ناپذیر بوده اند .


آدمی را نمی شناسم که در زندگی اسیب روحی ندیده باشد همانطور که کسی را نمی شناسم که در زندگیش زخم سطحی یا عمیق را در جسمش تجربه نکرده باشد.

گاهی فکر می کنم ما یک سری آدم در کره زمین جمع شده ایم و داریم به هم آسیب می زنیم. گاهی در نقش دوست، گاهی والدین، گاهی در نقش پارتنر و گاهی هم در کار و شغلمان …

قطعا خود ما هم به دیگران آسیب زده ایم ، بخصوص در قسمتهایی که خودمان آسیب دیده ایم و پذیرش این موضوع هرچقدر سخت یا تلخ باشد کمک می‌کند دیگران را راحتتر ببخشیم و بگذریم. چون به نظر من همه آدمها در جایی از زندگی به خاطر آسیب خودشان و زخمهایشان و عدم توانایی شان در شفای زخمشان به دیگران آسیب زده اند و ما نیاز به شفقت و‌ بخشش و محبت به آنها داریم .


نیرو و انرژی در جهان بالاتر از این نیست که کسی را که به تو آسیب زده ببخشی و به او شفقت داشته باشی و‌حتی کمک کنی زخمهایش را درمان کند.

آنچه در آسیبهای روحی اهمیت دارد این است که بدانیم فردی که به ما آسیب زده خودش قربانی یک آسیب بوده است و مهمتر اینکه از آسیبی که دیده بی خبر است . همچنین باید بدانیم که خودمان باید خودمان را شفا دهیم و با پذیرش آسیبها آنها را شفا دهیم قبل از آنکه ما هم ادامه دهنده این چرخه باشیم و ناخواسته به دیگران آسیب بزنیم.

نکته اخر اینکه ما هرچقدر از فردی که به ما آسیب زده عصبانی باشیم یا او را نبخشیم تنها شدت آن آسیب را بیشتر می کنیم و فرآیند شفا را کندتر !

از خواندن نظرات شما در این باره خوشحال می شوم! ?

زندگیتجربهخودشناسیآسیبشفا
من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم؛ پیج اینستام: parnian.travel
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید