ویرگول
ورودثبت نام
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

بیان احساسات

یکی از الگوهایی که از بچگی به ما یاد دادن این بود که احساسمون رو جلوی جمع نگیم و از اون بدتر اگرم ناراحتیم نشون بدیم که خوشحالیم؛ مطمئنم که خیلیهاتون مثل من همینطوری بزرگ شدین و نحوه شناختو بیان احساسات را یاد نگرفتین.

در حالی که امروز فکر کنم نود درصد بیماریهای ما ناشی از همین احساسات سرکوب شده و بیان نشده است . همیشه به خودم میگم لابد احساس کارکردی داشته که در خلقت انسان وجود داره، نمیخوام پرحرفی کنم ، فقط الان فهمیدم که اولین قدم در مواجهه با احساسات شناخت اونهاست. اینکه اسمشون چیه چرا ایجاد شدن و چطوری باید پذیرفته و بیان بشن .

تازگیها دارم تمرین میکنم به شکل کاملا محترمانه و بدون پرخاش و جر و بحث حسم رو به ادمهایی که اون حس رو در من ایجاد میکن بفهمونم.

مثلا به مادرم میگم اونجا فلان کارت فلان حس رو به من داد و او یا می پذیره و یا از خودش دفاع میکنه و جرو بحث بالا میگیره؛ بهرحال فارغ از نتیجه این گفتگوها بزرگترین دستاورد ما بیان احساسمون بدون تنش هست.

اگر کسی ناراحتت کرد بهش بگو، تا اگر دوستت داره دوباره تکرارش نکنه…

البته گام بعدی اینه که به ادمهایی که حسهای خوب به ما هدیه میدن هم بگیم و قدردانشون باشیم .


احساساتابراز احساسخودت باشروانشناسیکودک درون
من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید