ویرگول
ورودثبت نام
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
نوشته های یک سفالگر طبیعتگرد
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

در باب آرامش

آرامش کلمه ای است که با خواندنش و‌گفتنش انگار تمام سلولهایم مرتب می شوند. آرامش یعنی نلرزیدن، ‌نترسیدن ، یعنی در قید چیزی نبودن

من عاشق هیجان و تجربه های لذت بخشم اما به همان اندازه از خدا آرامش می طلبم. درست ترین جمله ای که نوشتم‌همین بود. از «خدا» آرامش می طلبم . چون قرار نیست زندگی آن معجون خنک شیرینی باشد که در عصر یک روز تابستانی می نوشیم و‌می‌گوییم آخیش. زندگی کشتی است که در دریایی گاه متلاطم و‌طوفانی و‌گاه آرام‌حرکت می کند .

پس انتظار ندارم که زندگی خودبه خود آرام باشد. هزاران مشکل هست و هزاران آدمی که مرا نمی فهمند و هزاران دشمنی که مانع راهند و هزاران دوستی که به من ضربه می زنند. زندگی دنیا هیچ چیز آرامش بخشی ندارد . حتی رابطه و ازدواج هم که می گویند انسان را به آرامش می رساند باز هم هزار رنج و داستان دارد و کلا از جایی به جز درگاه خدا نمی توان آرامشی گرفت.

دوست واقعی اوست . رفیق قدیمی لحظه های طوفانی اوست. کسی که نمی خواهد انرژیت را بدزدد و خودش را با تو آرام کند .

به آدمها ، به داشته ها ، به سرمایه ها، به هیچ چیز دنیا نمی شود آرام شد چون آرامش واقعی در جای دیگری است . در خلوتی با خویشتن و راز و نیازی شبانه و یا لحظاتی سکوت در کنار طبیعت بکر، اینها آرامش محض هستند. چون که از جنس آرامش زمینی نیستند . آرامش از آسمانها می آید و اگر بخواهی آن را از زمین و زمینیها طلب کنی عمرت را باخته ای .

حالا اگر عمرت را بگذاری برای رسیدن به خویشتن و پیدا کردن نقطه امن وجودت شاید بتوانی اتصالی به عالم بالا پیدا کنی و لحظاتی آرام‌شوی . اما بازهم این آرامش ابدی نیست چون حوادث در کمین هستند. آن روزی به آرامش ابدی می رسی که ایمان محض باشی و دستت لحظه ای از دستش جدا نشود و قلبت خانه عشق او باشد و نه غیر او . آنجا آرامش ابدی است . چقدر آرامش اینچنینی فرق دارد با آرامشهای کاذب این دنیا.

آرامش را از خدا باید طلب کرد و ایمان داشت و‌ همه چیز را به او باید سپرد . دردها را به او‌ باید گفت و به غیر او نباید پناه برد. همه تکیه گاهها فانی اند . همه آنها که فکر می کنیم منبع آرامشند روزی روحمان را خراش می دهند و همه داشته هایمان که فکر میکنیم مال ماست اصلا از آنِ ما نیست . اینها را که یقین کنی تازه میفتی دنبال کسب آرامش از جای درست و قلبت را به مهرش باز می کنی و با نگاهش آرام می شوی و از همه چیز سخت و آسان جهانِ بی بنیاد به راحتی عبور می کنی و دلت نمی لرزد و قدمت استوار می شود. آرامش یعنی نلرزیدن ، نترسیدن ، ادامه دادن و چه کسی می تواند دلِ آرامِ خدایی شده را بلرزاند ؟ خدایا اینها را از تو طلب می کنم و می دانم که اجابت می کنی .?

آرامشخداخداونددعاامنیت
من دهه شصتیم؛ لیسانسم مهندسی کامپیوتره ،۵ سال فریلنسر بودم و ۱۰ سال کارمند و ۵ساله که سفالگرم. اینجا میخوام راحت و بی نقاب بنویسم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید