jack
jack
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

۲۸-اسفند-۱۴۰۱-۲۳:۲۰-آزادراه جدید غدیر

در حال برگشت به خونه ام. دوست داشتم که راجع به هر کدوم از این روز ها به صورت جداگانه ای بنویسم اما متاسفانه نشد. دلیل اصلیش هم به نظرم بگایی های فراوانی بود که راس ساعت ۲۳ هر شب رخ میداد. اما در این لحظات احساس میکنم که باید راجع به خاطراتی که از این سفر بود بنویسم چرا که حیفه فراموش بشن. پراکنده و بدون فضا سازی و پرداخت داستانی خاصی. قسمت های بعدی

اپدیت میشه همینجا


سپهر و دوربین DSLR اش

سپهر به شدت انسان مهربون و خوش قلبیه. شایدم با ما خیلی حال کرده. نمیدونم. روز دومی که شیراز بودیم، صبح سپهر توی محوطه ارگ کریمخان به ما پیوست. دوربین Canon 750D اش رو هم با خودش آورد. همون اول کار یادآوری کرد که ما اولین موجودات غیر مونثی بودیم که افتخار این رو داشتیم که ازمون عکس بگیره. وارد مسجد وکیل شدیم. صبر کردیم که یک زوج جوان در حالی که پای یکی از طاق ها به انواع و اقسام پوزیشن ها داشتن عکس میگرفتن کارشون تموم بشه. و ما هم به طرز خیلی معذب کننده ای نگاهشون میکردیم بلکه سریعتر قال قضیه رو بکنن. مرده از سی و دو زاویه مختلف از زنه عکس گرفت که فقط چهار پنجتای اول طوری بود که اون کاشی کاری ها توی زمینه دیده میشدند. من یک لحظه به صورت خیلی جدی شک کردم که نکنه میخواد یه اسکن NeRF(Neural Radiance Field) ازش تولید کنه. که واقعا ایده خیلی جالبیه. احتمالا هم توی ایران این کار رو نکرده باشن. به هر روی. تهش هم یه سلفی گرفتن و اون موقع فهمیدیم که نوبت ماست. یکی یکی رفتیم پای طاق و سپهر ازمون عکس گرفت. بعد که نتایج رو دیدیم فهمیدیم که واقعا حق داشته.

"Abominations upon the face of all the earth"
Genesis 12:24

سگ لرز در چالوس aka نوشهر aka چالوس

یکی از ایستگاه های سفر در چالوس و در ویلای رسول اینا بود. این ویلا در مرز بین چالوس و نوشهر قرار داشت. طی مسیر که میخواستیم "ملزومات" شب نشینی رو تهیه کنیم در طی یک بلوار چندین بار از نوشهر رد شدیم و وارد چالوس شدیم و برعکس. آخرش هم من نفهمیدم که خونه شون توی کدوم بود. به هر روی. رسیدیم. بخاری خاموش بود. فضای خونه هم به شدت سرد. یه بخاری کوچیک توی هال داشتن. رسول اونو روشن کرد. چند دست مافیا بازی کردیم. کافی نبود. ساعت سه شب در حالی که سگ لرز میزدیم با یک لا پتو و کاپشن خوابیدیم. آفتابه هم نداشتند

Almost Heaven

صبح رفتیم به یک دریاچه طوری در سی سنگان. تقریبا خالی از سکنه و توریست. من و سپهر و سجاد یکی از اون قایق های قو شکل گرفتیم و پدال زدیم تا وسط دریاچه که یه جزیره کوچیکی وسطش بود. رسول اون سمت در لبه دریاچه وایستاده بود و این فیلم رو بازسازی کردیم:

https://youtu.be/tSrH-6YUf1g

بعد از چهار برداشت یکی از مسئولان پارک با موتور رفت سراغ رسول و موبایلش رو گرفت و از اون ور هم مسئول قایق ها فریاد زد که ما برگردیم به ساحل. اثر نهایی اما حفظ شده و به زودی در یک کانال توی یوتیوب قرار میگیره. ولی اونجا خیلی زیبا بود.

گیلتی پلژر (؟!؟!) حد فاصل اصفهان شیراز

سکوت توی سفر چندین و چند ساعته برای سلامتی مسافران مضره، مخصوصا توی جاده های کسل کننده حد فاصل اصفهان تا شیراز. به همین روی بعضی اشخاص روی میارن به کسشر گویی (احتمالا با اندک چاشنی ای از ترس) که راننده خوابش نبره. یکی از کار هایی که بعضا من از سر بی‌حوصلگی انجام میدم اینه که توی توییتر و باقی جاها تلاش های مذبوحانه ملت برای زدن مخ دیگری رو میخونم. اولش یک خورده یه جوری بود ولی الان لذت بخشه. اینبار چنتا کیس قوی ای که تو ذهنم بود پیدا کردم و برای بچه ها تو ماشین خوندم و با هم جاج شون کردیم و خندیدیم.

اگر سیمپ هستی، هر جا باشی پیدات میکنیم و جاجت میکنیم.
متی ۱۶:۱۵

خواهران نتورکی و دکتر Biz

خیلی طولانی شد. توی یه پست دیگه نوشتمش.







































































































سگ لرزدر و دافاوفففعکاسی مدلدرامد زایی از یوتیوب
نوشته و عکس و بحث و غیره
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید