انسانها چطور در جهان رفتار میکنن؟ مدل دنیل کانمن خیلی توضیح جالبتوجهی از افکار و رفتار میده.
میخوام برای اونایی که آشنا نیستن مختصرترین توضیحی که میتونم ارائه بدم. کانمن میگه ما نمیدونیم دقیقاً توی مغز، سیستم فکری یا شناختی آدم چی میگذره؛ اما با کلی آزمایش و مشاهده اومدیم مدلسازیش کردیم تا بتونیم حدسهایی از رفتار انسان بزنیم. توجه کنیم که مدلها دقیق نیستن؛ اما میتونن مفید باشن؛ یه چیزی مثل نقشهان، واقعی نیستن؛ اما ما رو به مقصدمون میرسونن. مدل کانمن میگه ما دو شیوه یا سبک یا mode تفکر داریم: سریع و کند.
تفکر سریع، یا همون نوع 1، اون نوع از فکرکردنه که بدونتلاش و بدون حس کنترل ارادیه و بقای ما رو تضمین میکنه. بخشی توسط محیط و خانواده درونی میگیره و بخشی ریشه در میلیونها سال تکاملمون داره. غالب رفتار ما رو هم همین شیوه شکل میده؛ مثلاً ما از مار میترسیم و تا یدونه میبینیم میپریم هوا؛ یا ما حس میکنیم یکی محبت و علاقه داره، فقط با از روی لحن بیانش؛ همچنین ما تا صدای جیغ میشنویم سریع به سمتش برمیگردیم و تمام توجه ما رو میگیره، مخصوصاً اگه توی یه کشور خارجی باشیم و یکی به فارسی فریاد بزنه. نادیده گرفتن زبون مادریمون کاریه که انرژی میبره؛ برای همینه ناخودآگاه همیشه تابلوهای سطح شهر رو میخونیم.
در مقابل، تفکر کُند، یا همون نوع 2، حالتی از تفکره که تلاش ذهنی زیادی میبره و با حسی از انتخاب، تمرکز و عاملیت همراهه. فرنگیها بهش میگن: subjective experience of agency؛ عاملیت یعنی توانایی فرد در کنش مستقل بر اساس انتخابهای خودش. اون کارهایی که با محاسبات پیچیده سر و کار داره و تمرکز و توجه ما رو میطلبه از این جنسه؛ مثلاً پیادهروی با سرعتی متفاوت از پیشفرضمون؛ نوشتن فرم مالیاتی؛ یا اعتبارسنجی یه استدلال منطقی پیچیده.
تا الان امیدوارم ایدۀ سیستم 1 و سیستم 2 براتون جا افتاده باشه. برای اینکه دست خالی از این بحث رد نشیم، چند تا جمله از خود کتاب براتون آوردم:
ویژگیهای سیستم1 رو اینطوری گفته کتاب:
فک کنم همینقدر دونستن از کانمن بتونه یه نگاه و ابزار کافی برای کاربستش توی صحبتهامون بده. خوندن کتابش رو خیلی توصیه میکنم. کلی چیز یاد میگیرید.