قبل از اینکه ذره ای از یاغی گری های این دوره زمونه رو با خوندن این متن به خودتون یادآور شید و احساس رضایت و اعتماد به نفس بهتون تزریق شه یا بهتر بگم بار دلتون خالی شه ، میخواستم ازتون بخوام این متنو با آهنگی که دوست دارید و آرامش بخشه بخونید یا اگه چیزی مدنظرتون نیست اینو گوش کنید
----------_______-------_________-------------___________--------------____________------------___________------------
https://uupload.ir/view/waves-dean-lewis_a0l4.mp3/
-----------__________------------_____________-----------___________------------_________---------____________------
اون دنیایی که انسی خانوم و صغری خانوم میشستن دم در و سبزی پاک میکردن و درباره عالم و آدم حرف میزدن یا اگه کسی میخواد عقده خالی کنه بخونه (غیبت کنن ) ، و منتظر شوهرشون که حداقل سی سال باهاش زیر یه سقف خون دل و شور دل خوردن،حلوای عید فطری که شب شهادت امام شق القمر کنشون درست کردن خوردن ، سالو با هم تحویل کردن ، زار اقوامشونو زدن ، شادیه برگشت عزیزاشونو تقسیم کردن ؛ با این دنیایی که همه دیگه دادشون درومده که دنیای ما سیاهه ، خاکستریه ، و ... که بچه پدرشو میکشه ، نوجون به ناموسش تعرض میکنه ، جوون و میانسال پدر و مادرشو از خونه ای که خودشون ساختن برای ارث و میراث بیرون میکنه یکیه؟؟
کجای اون دوران به اصطلاح پر حماقت چیزی به اسم لجاجت ، کینه ، دروغ ، و هزاران غیره و غیره دیگه جا داشت؟؟
کجا رفت اون جماعتی که واسه نون حلال سر دست میشکوندن نه واسه نونی که خون یه خونواده و آه یه مادربزرگ فرتوت بجای آب چشمه قاتی آردش شده بود؟؟
اون پهلوون مردایی که تا وقتی توی شهر یا روستا بودن کسی جرات دست درازی به ناموس کسیو نداشت چرا الان جاشونو به بلاگرا و ادمینایی دادن که میخوان ادای روشن فکر بازی در بیارن و هر غلطی رو توجیه کنن و ...؟
دنیا شده پر کسایی که تا یه کتاب شنگول و منگول میخونن میان توی سطح اینترنت و تمام اپلیکیشنا رو پر میکنن از هشتگ کتاب بخوانیم و دانشمند کی بودم .. ؟؟ فلاسفه قدیم وقتی به دانش می رسیدن بیشتر توی خودشون فرو میرفتن اونوخ الانیا خودشونو تو بقیه . اسم چن تا نویسنده مثل تولستوی و دارن هاردی و رابرت کیوساکی و هر نویسنده دیگه ای که یه اسم در کردن رو حفظ میکنن چن تا جملشونو توی اینترنت سرچ میکنن بعد میان مینویسن قهوه ای در کنار پنجره و میز عسلی با کتاب در دستم بهشت را به من هدیه داده است!!!
این دنیا هزار داستان ، بی نهایت جمله توی خودش نگه داشته که اگه بیشتر از این بنویسم منم جزو دسته ای که گفتم به حساب میام و شاید همین الانم با توجه به پروفایلم و متنم بعضیا همچین فکری کنن و منو نوجوونی بدونن که عشقش ولش کرده اومده فاز دپ (یا به قول خودمون غمگین و شکست عشقی خورده )برداشته . ولی کدوم از اونا به خودشون زحمت میدن بپرسن چی شده که اینطوری شده ... . نمیگم ادمایی پیدا نمیشن که مثل قدیم باشن ، ولی نمیگم هم که پیدا میشن.
امیدوارم با خوندن این چن خط یکم بار دلتون سبک بشه و اگه دوست داشتید بازم در این مورد با هم حرف میزنیم .
برادر حقیرتون پارسا ساعت : 1 و 7 دقیقه بامداد