Parsakhodagolizade776
Parsakhodagolizade776
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

داستان خانه جن زده ۱

خانه جن زده
خانه جن زده

من پارسا خداقلی هستم و دوستم امیرحسین شاملی اینجا هست ما میخواهیم داستانی ترسناک و اکشن برایتان تعریف کنیم پس مطلب های زیر را بخوانید.البته بگم ما پنج قسمت از این داستان را میگوییم و در هرقسمت جن مورد نظرش را نام میبریم.

من اول به شاملی زنگ زدم و به شاملی گفتم:«شاملی فردا بیا خانه ی ما!»شاملی قبول کرد و فردا در ساعت ارواح (۳:۰۰) امد و گیمپلی خانه ی سلندرینا را بازی کردیم سلندرینا همان هیولای دهن دراز و چشم قرمز با موهای لخت است.بازی کردیم و اولین بازی را بردم و احساس سرما کردم دومین دست را بردم شعله ی بخاری خاموش شد سومین دست را بردم احساس کردم یک چیز سیاهی جلومه و هر دوتایمان را گرفت و در اتاقی تاریک سلندرینا را دیدیم که گفت:«این چالش منو تمام کن تا برگردید.»

اول ما بعد از ۲۶ دقیقه ۵ قطعه پیدا کرده و ۴۵ بار سلندرینا را دیدیم یک دفعه سه قطعه کنار هم بود و برداشتیم و کلید انبار را برداشتیم و انبار را پیدا کردیم بعد صندوق انجا را باز کردیم و عکس سلندرمن گرنی و اسلندرینا را دیدیم و سرمان را برگرداندیم و خانواده را دیدیم و بعد به اتاق تاریک رفتیم و سلندرینا امد و گفت:«تبریک شما اولین چالش را بردید شما باید پنج چالش را رد کنید و بعد به خانه تان بازمیگردید و الان به بازی گرنی میرید!هاهاها.»و رفتیم خانه گرنی جن زاده انیال

بچه ها خداحافظ تا پست بعد


خانهجنزدهگرنیاسلندرینااسلندرمن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید