Parsakhodagolizade776
Parsakhodagolizade776
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

دفتر خاطرات یک روح۲

سلام ما در قسمت قبل به سختی های یک روح را به شما گفتیم حالا به شما درباره ی دوستان یک روح صحبت می کنیم امیدوارم لذت ببرید.

هی روزگار الان شب است و کنار قبرم وایسادم دوستانم بیدار هستند و دارند لذت می برند از زندگی ولی من دارم غصه می خورم میدانی کسی که دوستش به همراه خودش به بهشت میروند خوشحالند ولی من تک مردم و هیچ کسی با من نبود من وقتی سردار سلیمانی مرد منم مردم و اونو دیدم.من عضو شهدا نبودم ولی او را بغل کردم.

دوستانم پیشم می آیند و به من یک سیب میدهند و من تشکر می کنم،میدانی در بهشت ما دوستان خوش رفتار داریم چون انها خیلی خوبند همه چی را بیا آن ها تقسیم می کنیم مثلا من دوستی داشتم که از خدا خواست پنت هاوس در بهشت بگذارد ولی تا من را دید که تنهام و خانه ندارم پنت هاوسش را به من داد

من دو تا دوست دارم که اسمشان محمد و ان یکی رضا است.انها خیلی مهربان هستند.

خداحافظ امروز......

لایک و کامنت و دنبال فراموش نشود....


روحدفترخاطراتقسمتدو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید