ویرگول
ورودثبت نام
پارسا نورانی
پارسا نورانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

کوتاهترین داستان

به دنیا آمدیم

زیبارویانی پرگار بر دایره‌ی ما انداختند

به ما لبخند زدند

و یک به یک را دیدم، جامه‌ی سپید بر تن و یا سوار بر پرندگان به مقصد نقاط سردسیر می‌رفتند

و سوزن پرگار از مرکز خارج می‌شد

«کودک» زندگی به روایت شخصیت‌هایی دیگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید