ویرگول
ورودثبت نام
پروانه حسین‌زاده
پروانه حسین‌زاده
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

از رود هَن تا راین! نگاهی به فیلم «مقدمه»

درک فیلم‌های معناگرا و فلسفی، همیشه کار آسانی نیست و همین مسئله سبب قضاوت‌ها یا عدم محبوبیت چنین فیلم‌هایی می‌شود. ما به دنبال داستان‌های شسته‌رفته‌ای هستیم که همه‌چیز را به ما بگویند. همان‌طور که خوردن یک سیب پوست‌کنده و قطعه‌قطعه‌شده روی میز راحت‌تر از خوردن یک سیب کامل در ظرف میوه‌هاست، درک فیلمی که قصه‌اش شروع، میانه و پایان سرراستی دارد، ساده‌تر از فیلم پیچیده‌ای‌ست که از آغاز تا انتها نیازمند واکاوی‌ست. فیلم «Introduction» یا «مقدمه»، یکی از همین فیلم‌های معناگراست که در سایت IMDB رتبه ۶/۲ را کسب کرده‌است.

فیلم «مقدمه» درباره چیست؟

فیلم «مقدمه» در مورد پسر جوان تنهایی‌ست که برای از دست ندادن دوست‌دخترش به آلمان می‌رود. رابطه این پسر با پدر، مادر و دوستش را به‌طور خلاصه می‌توان در یک ساعت و پنج دقیقه دید. این فیلم از سه اپیزود تشکیل شده است که قصه اشتیاق پسر به بازیگری و تصمیم برای ادامه‌ندادن این رشته را هم به تصویر می‌کشد.

مقدمه در سال ۲۰۲۱ ساخته شده و توانسته جایزه «خرس نقره‌ای»‌ جشنواره برلین را برای بهترین فیلمنامه دریافت کند. شین ساک‌هُ (Shin Seok-ho)، پارک می‌سُ (Park Mi-so)، گی جوبُنگ (Gi Ju-bong) و کیم مین‌هی (Kim Min-hee) در این فیلم بلند داستانی بازی کرده‌اند.



سازنده «مقدمه»، چه کسی‌ است؟

هُنگ سَنگ‌سو (Hong Sang-soo)، از آن دست فیلمسازانی‌ست که بعد از تماشای هر فیلمش، موتور ذهن‌ات به کار می‌افتد. فیلم، شخصیت‌هایش و مکان‌ها، پازل چند هزار تکه‌ای را تشکیل می‌دهند که قطعات گمشده‌شان را خودت جایگزین می‌کنی. این نویسنده و کارگردان کره‌ای که در ۲۵ اکتبر ۱۹۶۰ به دنیا آمده، زندگی هنرمندان را با زاویه‌‌دید خاص خود به تصویر می‌کشد. هُنگ سَنگ‌سو ۶۲ ساله، اولین فیلمش را در ۳۵ سالگی ساخته‌ و پس از آن، به‌طور مداوم مشغول فیلمسازی بوده‌است.

از سال ۲۰۲۱ به بعد، هُنگ‌ سَنگ‌سو، تصمیم گرفت نه فقط نویسندگی و کارگردانی، بلکه تهیه‌کنندگی، فیلمبرداری و تدوین کارهایش را خودش به تنهایی انجام دهد؛ این موضوع مصادف شد با ساخت فیلم «مقدمه».



منتقدان سینما، این کارگردان کره‌ای را با اریک رومر (Éric Rohmer)، از کارگردانان موج نو فرانسه مقایسه می‌کنند. از نظر برخی از منتقدان، می‌توان رد پای آثار «رومر» را در فیلم‌های «هُنگ سَنگ‌سو» مشاهده کرد.

بودجه فیلم‌های «هُنگ سَنگ‌سو» معمولاً کمتر از فیلم‌های سایر فیلمسازان کره‌‌جنوبی‌ست. داستان‌های این کارگردان را سنتیمنتال یا داستان‌های زنانه نیز می‌گویند؛ سبکی که به «رئالیسم درونی» معروف است و از قرن نوزدهم به این‌طرف به رمان‌هایی که شامل داستان‌های کوتاه و ناداستان‌های واقع‌گرایانه بود اطلاق می‌شد.

هُنگ سَنگ‌سو، پس از افشای خیانت به همسرش با بازیگر اصلی بیشتر فیلم‌هایش یعنی «کیم مین‌هی»، با اعتبار خدشه‌دار شده‌ای به فیلمسازی می‌پردازد. او در ماه‌های ابتدایی سال ۲۰۱۷، چند ماه پس از آماده‌سازی مقدمات طلاقش به این مسئله اعتراف کرد. البته دادگاه درخواست طلاق این کارگردان را در سال ۲۰۱۹ رد کرد ولی این موضوع باعث کنار گذاشتن «مین‌هی» از فیلم‌های این فیلمساز نشد و این بازیگر در اکثر کارهای «هُنگ سَنگ‌سو» حضوری پررنگ دارد.


چرا باید «مقدمه» را ببینیم؟

تازه فیلم «مقدمه» آمده بود. آن روزها فیلم دیگری به نام «زنی که فرار کرد» را از این فیلمساز دیده‌بودم و توجه‌ام به آثارش جلب شده‌بود. در مترو «مقدمه» را دیدم؛ از آن نگاه‌‌های سرسری که در خوانش روزنامه‌ای کتاب‌ها هم داریم. به نظرم داستان ساده‌ای داشت. پسری به دیدار پدرش می‌رود در اپیزود بعدی رهسپار آلمان می‌شود تا دوست‌دخترش را غافلگیر کند و در نهایت، همراه مادرش ناهار می‌خورد.


برای دومین‌بار و پس از دو سال، وقتی تصویری مبهم از این فیلم داشتم، به تماشای آن نشستم. این فیلم که سیاه‌وسفید ساخته‌شده، پر از نشانه است از تنهایی‌های انسان، رویاهای برباد رفته، سکوت و دوست داشتن‌ها.



پسر جوان به دیدار پدر می‌رود؛ پدری که خود از او خواسته تا به ملاقاتش برود اما وقت کافی برای دیدار فرزندش ندارد. انتظار پسر، پشتِ اتاق کار پدر و تلخی دمنوش گیاهی‌ای که منشی پدرش به او تعارف می‌کند، رابطه سرد و تلخ پدر و فرزندش را نشان می‌دهد. تماشای برف فرو ریخته روی ساختمان‌ها و گرمای آغوش منشی پدرش که بیشتر شبیه مادری مهربان است، لبخند را به لب‌های پسر می‌آورد. پسر می‌داند که این بغل‌ کردن، نمایشی نیست و وقتی مدتی بعد، دوست دخترش به آلمان می‌رود، بدون آن‌که فکر کند بلیت می‌‌خرد و به دیدار او می‌رود. در آن‌جا هم همان آغوش حقیقی را تجربه می‌کند. به رودخانه نگاه می‌کنند و از آرزوهایی می‌گویند که هر دو می‌دانند به حقیقت نمی‌پیوندد.


در نهایت، مدتی از جدایی‌شان گذشته و پسر برای دیدار با مادرش به شهر دیگری می‌رود و این‌بار، آغوش دریاست که او را به خود می‌آورد. پدرش تنها بود، خودش تنهاست و تا به حال به تنهایی‌های مادرش فکر نکرده‌است. در خواب، دوستش را می‌بیند که کنار دریا نشسته و به مردن می‌اندیشد. دوست‌دخترش دلیل بدبیاری‌هایش را نفرین پسر می‌پندارد ولی همچنان دل به دریا نمی‌زند.


باید «مقدمه» را ببینیم تا لحظات مهم که مقدمه‌ی شروع یا پایان یک اتفاق است را دست‌کم نگیریم. این فیلم به ما می‌آموزد تا داستانش را در ذهن خودمان به اشکال مختلف تعریف کنیم و نتیجه‌‌های متفاوتی را به دست بیاوریم. نکته جالب درباره فیلم این است که اگر در دیالوگ‌‌ها به آلمان رفتن پسر، دختر و مادر دختر اشاره نشود، شاید متوجه آن نشوی که شخصیت‌ها در کشور دیگری هستند.



اگر به فیلم‌های معناگرا یا فلسفی که شخصیت‌هایشان را معرفی نمی‌کنند یا فیلمنامه‌ای کلاسیک ندارند، علاقه‌مند نیستید، فیلم «مقدمه» را به شما توصیه نمی‌کنم. ممکن است نتوانید آن را تحمل کنید یا حتی اگر تا انتها ببینید، بلند بگویید: «خب که چه؟!»


بعد نوشت: عنوان این متن را از نام فیلم‌سینمایی «از کرخه تا راین» وام گرفتم چون فیلم ابتدا در سئول شروع می‌شود که مشخصه اصلی این شهر «رود هَن» یا به‌قول دوستان رود هان است. دختر داستان هم به آلمان می‌رود و آن‌جا هم «راین» رود شناخته‌شده‌ای‌ست.

سینمای کره‌جنوبیفیلم کره‌ایمعرفی فیلممطالعات فیلمتنهایی انسان معاصر
روزنامه‌نگار و پژوهشگر مطالعات فرهنگی، علاقه‌مند به سینما، ادبیات، عکاسی، فلسفه، جامعه‌شناسی و کارآفرینی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید