سینمای ایران در سالهای اخیر به محلی برای نمایش تراژدیها و کمدیهای مطلق تبدیل شده است؛ همه چیز یا آنقدر تلخ و ناگوار است که بعد از تماشای فیلم قالب تهی میکنی یا ترکیبی از شوخیهای جنسی و تکهپرانیهای چندشآور است که بعد از تماشای فیلم دلت میخواهد خودت را به اولین سرویس بهداشتی برسانی و بالا بیاوری.
سینمای سریدوزی شدهی امروز ما هر چند سال یک بار روی یکی دو موضوع خاص مانور میدهد؛ اما انگار داستانهای مرتبط با موادمخدر از مد نمیافتند و همیشه بخش قابل توجهای از سینمای ما را به خود اختصاص دادهاند. چه در سینمای قبل از انقلاب و چه در سینمای بعد از انقلاب ۵۷، فیلمهای متعددی با محوریت قاچاق و مصرف مواد مخدر ساخته شده است. از دهه ۷۰ تاکنون نیز فیلمها و سریالهای زیادی درباره مواد مخدر ساخته شده و هر بار هم این فیلمها آبوتاب بیشتری پیدا میکنند و گاه به تراژدی میانجامند.
پریناز ایزدیار، یکی از بازیگرانی است که در چند سال اخیر پای ثابت همین فیلمهای مربوط به مخدر و داستانهای آن بوده است. ایزدیار از «ابد و یک روز» و «متری شش و نیم» سعید روستایی تا «سهکام حبس» سامان سالور و حالا هم که «ملاقات خصوصی» امید شمس، نقش زنی را داشته که بهگونهای درگیر روابط عاطفی با یک فروشنده مواد مخدر بوده و گاه در قالب زنی قربانی، تسلیم خواستههای اطرافیانش شده است. ملاقات خصوصی، سعی کرده برخلاف فیلمهای مشابهای که درباره قربانیان مواد مخدر ساخته شده، عاشقانهای را ترسیم کند که پایه و اساس آن تنهاییست.
فیلمها از داستانهایشان ضربه میخورند
اگر از کلاس فیلمنامهنویسیای که سالها قبل رفتهام یک چیز را خوب به یاد داشته باشم این است که فیلمنامه رکن اصلی هر فیلمیست و قدم اول برای داشتن یک فیلم بینقص، فیلمنامه خوب و توجیهپذیر است.
«ملاقات خصوصی»، شروع خوبی داشت اما مخاطبش را در بلاتکلیفیهای زیادی میگذارد. پدری که ظاهرا مردی موجه بهنظر میرسد به زندان میافتد. علتش چیست؟ هیچکس نمیداند و تنها نکتهای که در فیلم به آن اشاره میشود، این است که پدر به همراه پسرش از خانه همسایه دزدی کرده است. اگرچه فیلم «ملاقات خصوصی» سعی کرده اثری هنرمندانه باشد و با رنگها، قاببندیها و استعارهها کارش را پیش ببرد، اما فیلمی قانعکننده نیست.
عاشقانهای به وسعت میلههای زندان
ملاقات خصوصی، نشاندهنده زنانیست که با چند حرف عاشقانه حاضرند جهانشان را دگرگون کنند و پای حرفهایشان میمانند اما این موضوع چه دردی از خودشان دوا میکند؟ این فیلم روایت زنان و مردانی است که عشق را در بند کشف میکنند و دور میشوند از دنیای خود واقعیشان. این فیلم، عاشقانهای به وسعت میلههای زندان است و زنانی را به تصویر میکشد که گاهی مانند برههای ناآگاه طعمهی گرگها میشوند یا گرگهایی هستند در لباس میش.
ملاقات خصوصی نشاندهنده وضعیت نابهسامان زندانهای کشور و رخدادهای عجیبیست که قاچاقچیان موادمخدر در این بستر انجام میدهند. نمیدانم اگر این فیلم را چند سال دیگر ببینم چه حسی به آن پیدا میکنم اما الان فکر میکنم که فیلم، عاشقانهای دروغین و تلطیفشده را تبلیغ کرده است.