غریبهای وارد میشود تا زندگی پرتلاطم یک زوج را مثل سونامی بههم بریزد. اصغر فرهادی در «جدایی نادر از سیمین» مثل دیگر فیلمهایش دریای روابط را با آوردن یک غریبه گلآلود میکند، همانطور که در «دربارهی الی» دختری را وارد جمعی دوستانه کرد؛ دختری که بود و نبودش به یک اندازه شیشهی ترک خوردهی دوستیها را شکست. غریبههای فیلمهای فرهادی معمولا نیت بدی ندارند و از طبقات پایین جامعه آمدهاند، مثل الی در دربارهی الی، راضیه در جدایی نادر از سیمین و روحانگیز در چهارشنبهسوری، اما با حضورشان خرابیهای زیادی را به بار میآورند. گاهی این غریبهها هستند که تنش را به اوج خود میرسانند و گاهی غریبهها خود را وارد زندگیهای دیگران نمیکنند. مثل روحانگیز چهارشنبهسوری که بیشتر از آنکه نقش تاثیرگذاری در جریان زندگی شخصیتهای فیلم داشته باشد، تماشاچی است.
با آمدن راضیه به خانهی نادر و سیمین، زلزلهای چند ریشتری با پسلرزههای بسیارش ویرانهای میسازد از این خانواده. نادر و سیمین دو آیندهی متفاوت را برای دخترشان «ترمه» تصور کرده بودند و همین موضوع باعث میشد مانند دو جاده با جهتهای مخالف از هم جدا شوند، اما تعلقات مشترکشان روند دور شدن آنها را آهسته میکرد.
راضیه، زن حاملهای که به دور از چشم همسرش برای مراقبت از پدر نادر به خانهی کمرنگ شده از احساسات نادر و سیمین پا گذاشته، فرزندش را در یک تصادف از دست میدهد و با اتهام دروغین به نادر، تیشه میزند به روابط زوج اصلی فیلم.
راضیهی فیلم «جدایی نادر از سیمین» و روحانگیز فیلم «چهارشنبهسوری» هر دو برای کار به خانهی شخصیتهای اصلی این فیلمها رفتهاند، اما نگاهشان به زندگی با دیگری فرق دارد. روحی خودش را درگیر مسائل زندگی مشترک شخصیتهای فیلم نمیکند و فقط سعی دارد کارش را تمام کند، اما راضیه به آشفتگی زندگی سیمین و نادر توجه میکند و بهنوعی از این قضیه سوءاستفاده میکند. حجت «جدایی» و عبدالرضا «چهارشنبهسوری» هم رویکردهای متفاوتی را طی میکنند با اینکه هر دو همسر زنی هستند که برای کار به خانهی مردم مراجعه کرده، یکی عصبی، شکاک و بهقول خودش غیرتیست و دیگری، آرام و مهربان است. جدایی فیلمی چند پاره با شخصیتهای مردد و عصبیست.
همیشه وقتی نوبت به تماشای فیلمهای فرهادی میرسد، با خودم میگویم که قرار است تئوری دروغهای او را ببینم، چون همیشه یک یا چند نفر در فیلمهای او با دروغهایشان فاجعه به بار میآورند. فرهادی همچنین طبقات مختلف جامعه را در آثارش از هم تفکیک میکند و قشر ضعیف جامعه که مشکلات اقتصادی زیادی دارند را غیرقابل اعتماد و افرادی مثل نادر که قشر متوسط و تحصیلکرده جامعه را در برمیگیرند را درستکار معرفی میکند.
چیزی که در فیلمهای فرهادی کمتر به آن توجه میشود، زنستیزی پنهان اوست. ما در جدایی نادر از سیمین، راضیهی دروغگو را میبینیم که به همسرش و بقیهی مردم دروغ میگوید، همینطور سیمین بیاحساس را که میخواهد پدرشوهرش را به آسایشگاه بفرستد. این موضوع را در «فروشنده» و «دربارهی الی» با زن دروغگو، در «گذشته» و «چهارشنبهسوری» با زن خیانتکار و در «قهرمان» با زن دزد میبینیم.
جدایی نادر از سیمین فیلمیست که بعد از دیدنش به قرص سردرد نیاز پیدا میکنیم و گوشمان پر میشود از فریادهای حجت (شهاب حسینی) که ادعا میکند پدری داغدیده است، ولی به تنها چیزی که اهمیت میدهد پول است. پدرانگی از نکات بارز فیلم «جدایی» است. ما در این فیلم چند پدر را میبینیم، یکی از آنها بیمار است و پسرش را نمیشناسد، دیگری پدریست که دلش نمیخواهد دخترش در فرهنگی بیگانه بزرگ شود و این احساس را با تصحیح واژههای بیگانه متوجه میشویم و آخرین پدر، حجت است که توانایی برآورده کردن نیازهای دختر کوچکش را ندارد و فرزند به دنیا نیامدهاش فکر میکند. فیلم جدایی بیشتر در فضاهای بسته فیلمبرداری شده و همین لوکیشنها نشان میدهند که فیلمساز روابط میان فردی را هدف قرار داده است. سونامی روابط در این فیلم، رفتن موقتی سیمین را دائمی میکند، ولی نکتهی مهم این است که تماشاچی در نهایت باید تصمیم بگیرد که «ترمه» چه مسیری را انتخاب میکند، رفتن با مادر و ترک وطن یا ماندن با پدر و تلاش برای حفظ فرهنگ.