الچین صفرلی (Elchin Safarli)، نویسنده آذربایجانی که کتابهایش را به زبان روسی مینویسد، کتاب «وقتی برگشتم، خانه باش!» را بهصورت نامهنگاری نوشته است. نامههای این کتاب از زبان پدری چشمانتظار است که روزهایش را با پخت نان و شیرینی شب میکند. توصیههای پدر به دختر آنقدر با اشتیاق نوشته شدهاند که خواننده تصور میکند دختر به سرزمین دیگری مهاجرت کرده ولی اینطور نیست.
نامهها معمولاً با نام دختر یعنی «دوستو» آغاز میشوند و با دلتنگیهای پدرانه به پایان میرسند. پدر در نامههای ابتداییاش از اینکه وارد کار پخت نان شده، احساس رضایت میکند و میگوید: «دوستوی عزیزم، نان پختن یعنی شاهکار سختکوشی و تحمل.» این مرد، با یادگیری نانوایی قصد دارد از جهانی خالی از آرزو و پر از تنهاییها فرار کند. پدری که دخترش را از دست داده اما هنوز هم به یاد اوست، فقط میتواند با گزارشهای روزانه به او خودش را از روزگار تلخ و سخت نجات دهد. تابآوری پس از مهاجرت، غم از دست دادن فرزند و تماشای افسردگی همسر کار دشواریست که این مرد قصد دارد با کمک ارتباط با موسیقی، آشنایی با افراد جدید و آموختن مهارتهای نو، آن را ساده کند.
کتاب «وقتی برگشتم، خانه باش!»، داستان ترسها، نرسیدنها و تفکر است. توصیههای یک پدر به دختر مردهاش، در واقع نصیحتهای او به خودش است. او که همهی عمر از تغییر میترسید، برای دخترش مینویسد: «تغییرات، حتی اساسیترین آنها بهترین چاشنی زندگی هستند. زندگی بدون تغییرات امکانپذیر نیست. هیچ موجود زندهای نمیتواند بدون تغییر باقی بماند.» با چشیدن طعم شیرین تغییرات است که او با سفر به استانبول و یادگیری حرفهای پخت نان، سبک زندگی تازهای را پیش میگیرد.
فارغ از پندهای پدرانه و عاشقانههای هانس برای دخترش دوستو، با این کتاب الچین صفرلی، به فرهنگهای مختلفی سفر میکنیم. گاهی از «سهراب سپهری» میخوانیم، گاهی هم از «آنتون چخوف». به موسیقی مناطق مختلف گوش میدهیم و در سنپترزبورگ و استانبول قدم میزنیم. حتی میفهمیم که واژه «بحران» در چینی به معنای «توانایی» است و نان سیمیت برای مردم استانبول چقدر مهم است.
کتاب کمحجم «وقتی برگشتم، خانه باش!» از معدود کتابهای داستانیای بود که روی بیشتر جملاتش خط کشیدم و بارها و بارها خواندمشان. زندگی روزمره پدری که از سرزمین مادریاش به جای دیگری مهاجرت کرده و سعی دارد روزهای عمرش را مفید بگذراند.
الچین صفرلی ۳۹ ساله باکتابهای عاشقانهاش در جهان اهالی کتاب شناخته میشود و «وقتی برگشتم، خانه باش!» هم یکی از بهترین عاشقانههاییست که او نوشته؛ یک عاشقانه پدر و دختری که میشود چند بار آن را خواند و از خوانش دوبارهاش خسته نشد.