هیچ کس درباره مشکلات کارآفرینان صحبت نمیکند
6 نکته درباره سختیهای مدیرعامل بودن
راشل گرینبرگ
مشاور سرمایهگذاری در بانک سرمایهگذاری وال استریت
یک بار وقتی در کوچهای یکی از شرکای تجاریام داشت به من نزدیک میشد، خم شده و پشت شمشادها پنهان شدم. در این موقعیت فقط یک گزینه پیش رویم قرار داشت؛ وقتی سگی رهگذر حواسشان را پرت کرد، مستقیم به سمت مخفیگاهم رفتم تا نتواند شناساییام کند.
بله، زندگی یک مدیرعامل به این شکل است. باور نمیکنید؟ نگران نباشید. در این مقاله توضیح خواهم داد که چرا پنهانشدن بخشی جدانشدنی و ضروری از زندگی یک مدیرعامل و کارآفرین است.
۱. همیشه حرفهای
من همیشه سعی داشتهام که خودم را از کسبوکارهایی که مدیریت میکنم، جدا نگه دارم؛ به چندین دلیل من هیچوقت نخواستهام که ویترین یک کسبوکار باشم. یکی از دلایل آن، این است که دلم نمیخواهد همیشه «حرفهای» رفتار کنم. متاسفانه، زمانی که پشت شمشادها پنهان شده بودم، دریافتم که اهمیتی ندارد که ویترین یک کسبوکار باشی یا نه، وقتی مدیرعامل هستی، باید در همه حال مراقب رفتارهایت باشی و این حقیقت تلخی است.
زمانی که مدیرعامل هستید و مسئولیت معرفی شرکتتان در قراردادها و مذاکرات بر عهده شماست، اصلا نباید بهصورت غیرحرفهای و ناگهانی با شخصی مهم روبهرو شوید و یک فرصت تجاری آتی را به خطر بیندازید.
بنابراین اگر روزی در یک کوچه کسی را دیدید که با لباسی نامرتب در گوشهای پنهان شده، به احتمال زیاد مدیرعاملی است که از رویارویی بدون برنامه با یک نفر اجتناب میورزد و سعی میکند اعتبار حرفهای خود را به بهترین شکل حفظ کند.
۲. لبهایتان را به هم بدوزید
قبل از ظهور شبکههای اجتماعی، آدمها خیلی کمتر نگران نشر عمومی عقاید شخصیشان یا ازبینرفتن اعتبارشان بهصورت آنلاین بودند، اما پس از گذشت چند سال، حالا انگار که بر همه مدیران عامل، بنیانگذاران و افراد فعال در حوزه کسبوکار واجب است که دیدگاههای خود را به اطلاع عموم برسانند. مشکل اینجاست که انجام این کار بهخصوص در جایگاه یک مدیرعامل، خطرات احتمالی جبرانناپذیری خواهد داشت.
در دوره کنونی به نظر میرسد امنترین گزینه برای یک مدیرعامل این است که لبهایش را به هم بدوزد و عقاید صریح، فکرنشده یا نامحبوبش را برای خودش نگه دارد. هیچ مدیرعاملی را نمیشناسم که از خودسانسوری بیش از اندازه خودش در هر روز هفته لذت ببرد یا از حضور در شبکههای اجتماعی خجالت بکشد، اما بسیاری از ما همین کار را انجام میدهیم.
۳. باید همیشه لبخند بزنید
آیا تابهحال برایتان پیش آمده که هفته، ماه یا فصل بدی را گذرانده باشید و دلتان بخواهد از احساس ناامنی خود در رابطه با آینده با یک آدم مهربان و یک شنونده صبور صحبت کنید؟ اگر همین حس را دارید، سریعا این فکر را از سرتان بیرون کنید، زیرا طرز برخورد شما بهعنوان رهبر یک کسبوکار، حال و هوای کلی کسبوکارتان را تعیین میکند؛ هم حال و هوای داخلی و هم بیرونی.
آیا این به معنای آن است که باید تمام روز لبخند بزنید؟ شاید.
از آنجا که بخشی از شغل شما این است که روحیه اعضای تیمتان را بالا نگه دارید و باعث ایجاد حس مثبتی در میان عموم مردم شوید، بازگو کردن مسائل خجالتآور شرکتتان یا عمیقترین نگرانیهایی که در مورد شرکتتان دارید، میتواند باعث از بین رفتن اعتماد مردم و اعضای تیم نسبت به کسبوکار شما شود. بنابراین شاید لازم باشد که احساساتتان را فروبنشانید و ترسهایتان را پنهان کنید و شجاعانه لبخند بزنید، طوری که انگار اوضاع از همیشه بهتر است.
۴. در مسیر خود باقی بمانید
یکی از مواردی که در تمام کارآفرینان اطرافم، از جمله خودم، مشاهده کردهام، میل سیریناپذیر به جستوجو و پیگیری مخاطرات جدید است. به عبارت دیگر، کارآفرینان کمی را میشناسم که دلشان بخواهد صد درصد فقط در یک مسیر بمانند، در یک شرکت کار کنند و با یک مشکل سروکله بزنند. در کمال تاسف، آن روحیه کارآفرینی که ما را به راهاندازی یک کسبوکار سوق میدهد، دقیقا همان چیزی است که میتواند ما را گمراه کند.
برای مطالعه ادامه مطلب «۶ نکته درباره سختیهای مدیرعامل بودن» به وبلاگ گروه سرمایهگذاری پرسال مراجعه کنید:
https://vc.persolco.com/entrepreneur-problems/