در ماه دسامبر سال 2015 میلادی، در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، روز 11 فوریه هر سال به عنوان روز جهانی زنان و دختران در علم نامگذاری شد. در این روز، نقش مهم و ضروری زنان و دختران در پیشبرد علم و تکنولوژی گرامی داشته میشود.
یکی از اهداف مهم این روز در تقویم سازمان ملل، پررنگ گردن و معرفی زنان به عنوان بخشی از جامعه که نقش انکارناپذیری در تولید علم دارند. برابری جنسیتی در حوزه علوم و قدرتمندسازی آنان در این زمینه، یکی دیگر از اهداف مهم این روز است.
گسست جنسیتی محسوس در طی سالها در تمام سطوح علم مشهود بوده است. با اینکه زنان پیشرفتهای بزرگی در افزایش نقش خود در علم، جامعه و به خصوص تحصیلات عالی و تکمیلی داشتهاند، هنوز در بسیاری از قسمتها و عرصههای علم، جای خالی و ناچیز آنها به چشم میآید.
با اینکه حدود 33 درصد از پژوهشگران را زنان تشکیل میدهند، فقط حدود 12 درصد از استادان دانشگاه در حوزه علوم را زنان تشکیل دادهاند. زنان پژوهشگر، معمولا دوره شغلی کوتاهتری دارند و در مقایسه با مردان، حقوق کمتری نیز در یافت میکنند. کارها و تحقیقات آنان در ژورنالهای علمی کمتر دیده میشود و معمولا درخواستهایشان برای ارتقا شغلی رد میشود.
شاید یکی از حوزههایی که این نابرابری در طول تاریخش به چشم بیاید، فلسفه علم باشد. فلسفه علم در قرن بیستم میلادی اوج گرفت و قسمت مهمی از پژوهش و کارهای فلسفی (خصوصا فلسفه تحلیلی) را به خود اختصاص داد. فلسفه علم، تاثیر انکار ناپذیری در رو به جلو بردن علوم، خصوصا علوم نوین، داشته است. مانند خود علوم، فلسفه علم هم در شناخت نقش زنان در این حوزه، متاسفانه آنچنان درخشان عمل نکرده است.
در دهههای اخیر جنبشی در باب نقش زنان در فلسفه و به خصوص فلسفه علم به راه افتاد و زنان زیادی بودهاند که نقش زیاد و بسزایی در نظریهپردازی و تحلیلهای فلسفی در علم داشتهاند. یکی از این جنبشهای فلسفی، فلسفه علم فمنیستی بوده است که میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که چگونه دریافت معرفت از طریق ابزار علمی، توسط جنسیت و نقشهای جسنیتی در جامعه تاثیر پذیرفته است.
برخورد جنسیت و علم به فیلسوفان علم فمنیست اجازه میدهد که تا پایههای حقیقت و سوالهای اساسی را در حوزه علم بازبینی کنند تا نقش سوگیریهای جنسیتی در علم را بهتر بشناسند. این جنبش فکری و فلسفی، خصوصا در دهه 70 میلادی شکل گرفت و رشد پیدا کرد.
معرفت شناسی فمنیستی معمولا بر "معرفت واقع شده" تمرکز دارد و میگوید که دید شخصی درباره یک موضوع اهمیت دارد. فیلسوفان فمنیست معمولا بر نادیده گرفتن نقش زنان در محیط آکادمیک پافشاری میکنند و در مقالات زیادی که نوشتهاند، به این موضوع پرداختهاند که در نظریهپردازی و فرضیههای علمی، بیشتر با فرمهای شناختی و منطق مردانه تطبیقپذیرتر بوده است. این شاخه از معرفتشناسی پیشنهاد میکند که با به کارگیری افکار و منطق زنانه در علم و نظریهپردازی علمی، میتوان دید را در مقام کشف علمی بزرگتر و بیشتر کرد و فیلسوفان علم زن میتوانند علم را بیش از پیش در جامعه جا بیاندازند.
در آخر شاید خوب باشد تا به معرفی چند فیلسوف علم زن بپردازیم:
متولد 1944، فیلسوف علم آمریکایی است. او یکی از شناختهشدهترین فیلسوفان علم حال حاضر است و در نظریات خود بر اهمیت ارزشها و فعل و انفعلات اجتماعی در تحقیق و کشف علمی، کتابها و مقالات زیادی نوشته است. او درباره نقش زنان در علم هم نوشتههایی دارد و یکی از اشخاص سرشناس معرفت شناسی فمنیستی و اجتماعی است. او استاد فلسفه در دانشگاه استنفورد است و در سال 2016 به عنوان یکی از اعضای آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد.
هموندز متولد 1953 در آتلانتای ایالت جرجیاست. او پروفسور تاریخ علم و استاد مطالعات آفریقایی و آفریقایی-آمریکایی در دانشگاه هاروارد است. تخصص او و نوشتههایش در حوزههای جنسیت، نژاد، علوم و پزشکی است و پژوهشهای زیادی در این زمینهها کرده است. او به عنوان اولین زن آفریقایی-آمریکایی به سمت رییس کالج دانشگاه هاروارد منصوب شد.
چرچلند متولد 1943 در استان بریتیشکلمبیا در کاناداست. او فیلسوف تحلیلی کانادایی-آمریکایی است و به خاطر نظریاتش و کارهایی که در فلسفه علوم اعصاب و فلسفه ذهن داشته، شناخته میشود. او استاد ممتاز در دانشگاه کالیفرنیا در سندیگو است که از سال 1984 در حال تدریس در آنجاست. او همچنین عضو هیئت مدیره انجمن مرکز مطالعات ناخودآگاه در دانشگاه ملی مسکو نیز هست. او در سال 2015 به عنوان عضو آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد.