به تجربه و به مرور یاد گرفتم تا به مرحله ی پذیرش از نظر ذهنی و جسمی نرسیدم هر آنچه برای چیزی دست و پا بزنم و تقلا کنم هیچ فایده ای نداره. اگه حتی برسم به اون چیز هم یه ضرری از توش درمیاد. اینه که سعی میکنم قدم قدم خودمو و ذهنمو آماده کنم بعد اون کار رو انجام میدم.
مثالش همین مدتی که زندگی مجدد روی روال افتاده و من سعی کردم آروم آروم خودمو به هدف ها و کارهایی که میخواستم انجام بدم برسونم.
اولش از کارها و سرگرمی های سطحی شروع کردم تا به روال عادی برگردم. یه 4، 5 ماه به خرید، آرایشگاه، مهمونی، برنامه با دوستام و ... گذشت تا اینکه بتونم به آمادگی برسم که کارهای جدی تر رو انجام بدم. (تو این پست از سرگرم کردن خودم نوشتم.)
حالا هم تصمیماتم جدی تر شده. فکرام ، حرفها و کارهام. سرگرمی هامم حتی جدی تر و در راستای هدف هام شده. مثل قدیم ها از وقت تلف کردن بدم میاد، هر جایی نمیرم و هر چیزی رو نمیشنوم و هر چیزی رو نمیبینم. زمان مثل گذشته برام خیلی خیلی با ارزشه.
میخوام اینو بگم که از اینکه آهسته آهسته قدم بردارم ضرر نکردم. زمان و مکان درست از همه چیز مهم تره و برای ساختن بستر مناسب برای زمان و مکان مناسب، شما باید از لحاظ ذهنی و جسمی قبلش خودتو آماده کنی. برای آماده کردن هم باید با قدم های کوچیک و بعد قدم های متوسط و بزرگ بعدی، خودتو به اون حد برسونی. هیچ عجله ای نیست ولی زیادی هم اهمال و دست دست کردن، شاید بعدا کار رو سخت تر کنه. وسواس هم نباید داشته باشیم.
تو این مسیر کار غلط اینه که به خودتون سخت بگیرید و به اجبار تو شرایطی خودتون رو قرار بدید که هنوز آمادگی انجامش رو ندارید البته مرز باریکیه بین چیزی که ما فکر میکنیم آمادگیش رو نداریم با اینکه واقعا آمادگیش رو نداریم! تشخیصشم خیلی راحته. اگه اون کار شدنیه و یا کاری مشابه بهش وجود داره امتحان کنید، تونستید انجام بدید خب شما فکرتون اشتباه بوده اگه نه، کار اصلی رو انجام ندید و بذارید وقتش برسه.
مثلا من از تنهایی ورزش جدی رو شروع کردن میترسیدم و فکر میکردم بقیه میتونن ولی من نمیتونم. این شد که آروم آروم از فعالیت های کوچیک شروع کردم و دیدم اتفاقا چقدر خوبم تو ورزش و یه رشته رو انتخاب کردم و جدی شروعش کردم. یا مثلا تنهایی سفر کردن میترسیدم تا اینکه از تهران شروع کردم و خیلی safe و کوتاه فقط 2 روز رفتم و دیدم اتفاقا چقدر خوب میتونم و یواش یواش سفرهای یه روزه و دو سه روزه رو شروع کردم.
خیلی وقتا هم خودمون تو ذهنمون فکر میکنیم آماده نیستیم. ولی مدام باید به خودمون آگاه باشیم. در لحظه باشیم و تو گذشته و ترس از آینده نباشیم. حال رو بچسبیم تا بتونیم تصمیم بگیریم. یه استاد داشتم میگفت هر وقت از آینده ترسیدید بگید اگه خوب بشه چی؟ اگه همه چی بهتر از اون چیزی که من فکر میکنم بشه چی؟