نقد کننده سینما نیستم ولی
سینمایی شبهای روشن از اون سبك محتوایی بود که برای اینکه شخصی بخواهد من را بهتر بشناسند باید در عمق دو نقش اصلی این فیلم غرق شود؛
با وجود اینکه برداشت آزادی بود از کتابی به همین نام اثری از داستایوفسکی ،
اما فیلمنامه و کارگردانی تاثیر بسزایی داشت در جذب مخاطبینی مانند من!
اشعار سعدی، اخوان ثالث و شاملو از دسته شعرهایی تاثیر گذار استفاده شده در فیلم که نوازش میکرد روح را..؛
علاوه بر آن
تصویر تنهایی و زندانی که انسان ها از تنهایی برای خود ساخته بودند،
تصویر سخت از انتظار کشیدن و گدایی عشق،
تصویر تحول عشق و دوست داشتن و تأثیر مهر دیگری بر زندگی آدمها،
تصویر خیال و رویاپردازی و تخیلی فرض کردن اتفاقات پیشه رو ،
باعث شده بود
تصویر قشنگی از زندگی این سبك از افراد را به نمایش بگذارد؛
دیالوگهای که گفته میشد
حرف دل من،
زندگی پنهان من،
بُعد حقیقی من و
خیال من بود!
چون
همه این را میدانیم
اولین دلیل اینکه آدمها جذب فیلم و رمانها میشوند، نقطه اشتراکیست که با زندگی حقیقی ما پیدا میشود؛
در انتها
آن استاد جوان و رویا پارتنری بودند که یکدیگر را کامل میکردند با افکار و رفتار و اعمالشان و عشق ..
عشق!
چه گویم از عشق که آدم دیوانه ی عشق میشود، عشق انتظار کشیدن است عشق دردیست که درمان ندارد ..
عشق را نمیتوان شرح داد
شرط اول رویا عاشق نشدن بود
ولی تکامل و پایداری و امنیت و انتظار و عشق حقیقی و زیبا را درکنار
دودلی و عشق تلقینی تجربه کرد
به گفته ای
عشق آدم را دیوانه میکند،
از آدم عاشق کارهایی سر خواهد زد که
اگر عاشق نبود،
شجاعت انجام آن را
نداشت و
وای اگه آن عشق تعبیر درست عشق نباشد.. .
_دومین نقد تاریک،
معشوقهٔ شوالیـه