*◄থৣ me patternic থৣ►
*◄থৣ me patternic থৣ►
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

قصه های مامان بزرگ ایندفعه توی این کتاب...

هشدار:جلد کتاب بسیار گمراه کننده است.
هشدار:جلد کتاب بسیار گمراه کننده است.

اگر در کتابفروشی در حال قدم زدن باشید و ناگهان به این کتاب برخورد کنید به احتمال زیاد درنگاه اول احساس میکنید این کتاب قرار است در مورد قصه های سعدی و مولوی و... باشد.جلد کتاب این را میرساند!اما باید بگویم این کتاب بسیار فراتر از تصورات است...

من به خاطر علاقه ام به داستان های ایرانی کتاب های مختلفی را در این مورد خوانده ام اما این داستان متفاوتی دارد...

نویسندگان این کتاب با سر زدن به روستا های مختلف ایران داستان هایی که سینه به سینه از مادربزرگان دیروز به مادربزرگان امروز و از مادربزرگان امروز به نوه های امروز نقل شده اند را جمع اوری کرده اند.باید بگویم که داستان های این کتاب برخلاف تصور خیلی هم برای کودکان ما مناسب نیستند و بیشتر بدرد بزرگسالان میخورد.

داستان هایی که در این کتاب نوشته شده اند همگی درواقع نسخه متنی صوت ضبط شده توسط نویسندگان کتاب است که دقیقا با همان لهجه و زبان گوینده نوشته شده.در اول هر داستان نیز نام راوی و کارش و محل زندگی و سن و راوی اصلی ان نوشته شده است.

داستان های این کتاب عموما دارای نکات اموزنده اند اما گاهی داستان هایی به چشم میخورند که صرفا ترسناک هستند و پند خاصی ندارند اما بسیار جذابند.

در کل این کتاب برای علاقه مندان به قصه و پند ها فرهنگ و کردار گذشتگان بسیار مناسب است و میتواند به انها دید خوبی درباره این موارد بدهد.

بخشی از متن کتاب
حیله انسان
راوی:علی اصغر اکبری
سن:پنجاه و یکساله
شغل:کشاورز
راوی اصلی:پدربزرگ
محل گرداوری:روستای طالب اباد شهر ری
الاغی از دست انسان به تنگ امد.تا زمانی که جوان بود و قدرت داشت انسان از او بار کشید.زمانی که پیر شد رهاش کرد.این حیوان هم توی صحرا و بیابون و جنکل سرگردان میفرت تا برخورد به یه شتر.شتر گفت:کجا می ری؟سرگردانی حیرانی؟ الاغ گفت:از دست انسان به تنگ اومدم.تا زمانیکه قدرت داشتم از من بار کشید حال که پیر شدم مرا رها کرده.شتر گفت این انسان چحوریه؟من ندیدم تا به حال!الاغ گفت اگر به تور انسان بخوری از پا درت میاره...

این کتاب داستان های جالب بسیاری دارد اما این متن برای اشنایی کافیست.احتمالا این کتاب را در کتابفروشی های بزرگ پیدا میکنید.

با ارزوی موفقیت...

خوشحال میشوم از این پست حمایت کنید تا پست های بعدی اماده شوند.





کتابداستانمعرفی کتابافسانهایران
همه ما عاشق اون لحظه هستیم که خیالمون به جایی دور میره و قلم رو روی کاغذ میذاریم. حس عجیبیه! کلمات شروع میکنن به رقصیدن روی صفحه و جملات به هم پیوسته و در هم قفل میشن...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید