ویرگول
ورودثبت نام
Reza Shekaryan
Reza Shekaryan
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

ادم ریا کار

میگن یه روز مردی رفت مسجد و منتظر موند تا شیخ بیاد و نماز و اقامه کنه بعد از چند ساعت دید که شیخ نیومد و رفت جلوی مهراب و شروع کرد به نماز خوندن

بعد از چند دقیقه که گذشت وسط نماز دید که داره صدای در میاد با خودش گفت که حتما شیخه پس بزار با اب و تاب و بلند بخونم تا کیف کنه

بعد از این که نمازش تموم شد برگشت که سلام کنه به شیخ دید شیخ نبوده سگی بوده که چون در باز بوده اومده داخل که گرم

این حکایت مثل خیلیاست?

ریا کارنمازسگحکایت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید