
میدونین؟!
داشتم به این فکر میکردم که خیلی به خدا بدهکارم. از نعمتهایی که بهم داده شده بگیر تا خطا پوشیها و محافظت در مقابل دیگران.
اما بعضی وقتها یه برنامهریزیهایی خدا برات انجام میده که اصلا نمیدونی چرا ولی زندگیت رو میکنی. بعدا در آینده میبینی چقدر خوب شد که اون اتفاق در گذشته برات افتاد و تو الان داری محصول و نتیجه ی اون اتفاق رو برداشت میکنی.
چندین ماهه که همسرم وارد یک گروهی شده و داره فعالیت میکنه. و من میگفتم حداقل خیرش اینه که کمی روحیهاش تغییر میکنه. اما با این مهاجرتی که برام اتفاق افتاده دریافتم که خدا قبل از اینکه مهاجرت کنمُ برام کارسازی کرده و من الان دارم نون اون خمیر رو میخورم.
خواستم بگم: ما خیلی به خدا بدهکاریم.
خواستم بگم: بهش اعتماد کنیم. حتی اگه داریم درد میکشیم. شاید داریم از یه پیله بیرون میاییم.
خدایا! لطفا حواست بهم باشه. نذار آسیبی بهم وارد بشه. شدیدا بهت نیاز دارم
و السلام
نویسنده: رسول کامبیزی
مورخه: 1404/07/04