ویرگول
ورودثبت نام
رسول کامبیزی
رسول کامبیزیاز مورخه‌ی پنجم اسفند ماه سال ۱۴۰۲ شروع به نوشتن کردم.
رسول کامبیزی
رسول کامبیزی
خواندن ۱ دقیقه·۳ روز پیش

مروارید

ملائکه اطراف خدیجه را قرق کرده‌اند. هیچ کسی اذن ورود نداشت. فقط مریم و آسیه در حریم نبوی راه یافته‌اند. هر دو با آبِ طهور، وضویی ساخته بودند. روح ندا سر داد "لا یمسه‌ الا المطهرون"

همگان تکبیر و لبیک سر دادند. جبرئیل لوحی پر نور آورده. زر کوب است و با عقیق یمانی تزئین شده است.

سوره‌ی کوثر.

جبرئیل هم بر حریم نبوی راه ندارد. لوح را تقدیم مریم می‌کند. مریم لوح را به داخل می‌برد و به خدیجه نازل می‌کند.

بتول است و نفیسه.

خدیجه لوح را باز می‌کند و همه جا روشن می‌شود.

نور علی نور.

فرشتگان، چشمان خود را می‌پوشانند.

ناگهان جبرئیل ندا سر می‌دهد " ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما"

همگان صلوات می‌فرستند و کوچه باز می‌کنند. همسر خدیجه شمرده شمرده قدم برمی‌دارد. به همس قرآن می‌خواند. جبرئیل گوش تیز می‌کند. " انا اعطیناک الکوثر"

محمد نبی، وارد حریم می‌شود. اما قبل از آن در پیشگاه حریم؛ سلام می‌کند.

"السلام علیکِ یا خدیجه الغراء"

خدیجه اشاره می‌کند.

- نزدیک بیا محمدم!

لوح را به سمت شوهرش می‌گیرد و با چشمانش اشاره می‌کند.

- خذها به قوه

مریم و آسیه به نشانه‌ی احترام به کناری ایستاده‌اند.

نبی فرمود: «السلام علیکِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً»

لوح به زبان آمد: «سلام بر نبی برگزیده‌ی خدا! بنده‌ی پروردگار عالم هستم و دختر و نور چشم نبوی. باعث و دلیل خلقت. از آدم تا خاتم. امتحانی سخت بر دوشم نهاده شده است».

از آسمان نور می‌بارد. مثل باران.

ملائک دسته دسته برای عرض تبریک و شاد باش به حریم خدیجه نزول اجلال می‌کنند و عروج.

روح ندا سر می‌دهد: « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ».

🖌 رسول کامبیزی

🗓 ۱۴۰۴/۰۹/۲۳

فاطمهزهرا
۲
۰
رسول کامبیزی
رسول کامبیزی
از مورخه‌ی پنجم اسفند ماه سال ۱۴۰۲ شروع به نوشتن کردم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید