ملائکه اطراف خدیجه را قرق کردهاند. هیچ کسی اذن ورود نداشت. فقط مریم و آسیه در حریم نبوی راه یافتهاند. هر دو با آبِ طهور، وضویی ساخته بودند. روح ندا سر داد "لا یمسه الا المطهرون"
همگان تکبیر و لبیک سر دادند. جبرئیل لوحی پر نور آورده. زر کوب است و با عقیق یمانی تزئین شده است.
سورهی کوثر.
جبرئیل هم بر حریم نبوی راه ندارد. لوح را تقدیم مریم میکند. مریم لوح را به داخل میبرد و به خدیجه نازل میکند.
بتول است و نفیسه.
خدیجه لوح را باز میکند و همه جا روشن میشود.
نور علی نور.
فرشتگان، چشمان خود را میپوشانند.
ناگهان جبرئیل ندا سر میدهد " ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما"
همگان صلوات میفرستند و کوچه باز میکنند. همسر خدیجه شمرده شمرده قدم برمیدارد. به همس قرآن میخواند. جبرئیل گوش تیز میکند. " انا اعطیناک الکوثر"
محمد نبی، وارد حریم میشود. اما قبل از آن در پیشگاه حریم؛ سلام میکند.
"السلام علیکِ یا خدیجه الغراء"
خدیجه اشاره میکند.
- نزدیک بیا محمدم!
لوح را به سمت شوهرش میگیرد و با چشمانش اشاره میکند.
- خذها به قوه
مریم و آسیه به نشانهی احترام به کناری ایستادهاند.
نبی فرمود: «السلام علیکِ يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ صابِرَةً»
لوح به زبان آمد: «سلام بر نبی برگزیدهی خدا! بندهی پروردگار عالم هستم و دختر و نور چشم نبوی. باعث و دلیل خلقت. از آدم تا خاتم. امتحانی سخت بر دوشم نهاده شده است».
از آسمان نور میبارد. مثل باران.
ملائک دسته دسته برای عرض تبریک و شاد باش به حریم خدیجه نزول اجلال میکنند و عروج.
روح ندا سر میدهد: « إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَ طَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَىٰ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ».
🖌 رسول کامبیزی
🗓 ۱۴۰۴/۰۹/۲۳